کارنامه سیاه یزید بدون حتی یک نقطه سفید

12:06 - 1401/06/13

جنایات سپاهیان کوفه در کربلا و رفتارهای دشمنانه یزید و ابن مرجانه با آل الله حتی نزد اهل تسنن نیز قابل توجیه نبود و او را مستحق لعن و نفرین معرفی کرده‌اند.

اهمیت دین‌داری برای توده مردم تا آنجاست که معیشت و زندگی دنیایی آنها آسیب نبیند؛ به عبارتی این فرموده امام حسین علیه السلام چراغ راهی است تا دین‌ستیزان و دین‌گریزان به راحتی شناسایی شوند.

لعن و نفرین بر یزید، فرزند معاویه لعنة الله علیهما در میان اهل تسنن جایز و حتی واجب است؛ زیرا وقتی دستور قتل سیدالشهداء را صادر کرد. این جنایت چنان سنگین بود که برای توجیه کار او، هیچ راهی پیدا نشد.[1] اما همچنان کسانی با تحلیل نادرست تاریخ، برای یافتن نقاط سفید در کارنامه سیاه یزید، تلاش می‌کنند.

امام حسین

بی‌رحمی سپاه کوفه 
در زیارت عاشورا به صراحت اعلام شده مصیبتی که در کربلا بر سر اهل بیت وارد آمد، در آسمان‌ها و زمین نمونه و مشابه نداشته و با بی‌رحمی هرچه تمام‌تر صورت پذیرفته است. از این رو هیچگاه نمی‌توان شمشیر نکشیدن سپاهیان کوفه بر زنان و کودکان را نشانه دلرحمی آنها قلمداد کرد؛ زیرا برخی گزارش‌ها از شهادت دو زن در حادثه عاشورا خبر می‌دهند و این نیز به دلیل آن بود که آنها در مقابل سپاه دشمن شمشیر کشیدند.[2]
جالب آنکه در میانه جنگ هیچ کسی نگفت چون آنها زن هستند، پس رهایشان کنید، بلکه آنها را نیز از دم تیغ گذراندند. از این رو در خیمه‌های امام حسین علیه السلام نیز اگر کسی شمشیر می‌کشید، بی‌شک کشته می‌شد.

پیش از اسلام، ماه محرم را ماه جنگ و جدال قرار نمی‌دادند و یک ماه صبر می‌کردند. در سنگدلی سپاهیان کوفه همین بس که حتی به قوانین عرب جاهلی نیز پایبند نبودند، با اینکه امام حسین به قصد جنگ از مدینه خارج نشد، اما کوفیان به طمع کسب غنیمت به مقابله با امام زمان خود برخواستند.[3]

افتخار به جنایت
سخنرانی‌های طوفانی و اثرگذار امام سجاد و حضرت زینب در کوفه و شام بسیاری از مردم را به پشیمانی و توبه وادار ساخت. کاخ یزید به ماتم‌خانه تبدیل شد،‌ تا آنجا که یزید چاره‌ای جز توقف رفتار ظالمانه با اهل بیت را نداشت و آنها را برای رفتن به مدینه آزاد گذاشت،[4] اما فرماندهان دشمن هیچگاه از کرده خویش پشیمان نشدند؛ پس از عاشورا، جانیان کوفی به نیت چاپلوسی و خودنمایی نزد یزید و ابن مرجانه، سرهای بریده شهدای نینوا را در میان قبیله‌های خود تقسیم کردند تا شاید برای هر قبیله افتخاری باشد.[5]

دلیل دیگری که نشان می‌دهد سپاهیان دشمن و فرماندهان آنها از جنایت خود پشیمان نبودند، رها کردن جنازه مطهر شهدای کربلا به حال خود بود. حتی پس از دفن اجساد، حکومت مانع از زیارت قبور شهدا نمی‌شد؛‌ زیرا مخفی نگه داشتن قبر شهدای کربلا در آن برهه نه تنها به سود یزید و ابن مرجانه نبود، بلکه آشکار بودن قبور افتخار به شمار می‌آمد؛ زیرا به گمان آنها یزید در مقابل شورشیان ایستاده و پیروز شده بود، از این رو دلیلی برای مخفی نگه داشتن قبور نبود.

مصیبت اسارت 

امام سجاد{ع} با الگو گرفتن از نیاکان معصوم خویش به ویژه امام حسین {ع}، هیچگاه از مرگ در راه خدا ترس و واهمه‌ای نداشته و شهادت را برای خود کرامت و بزرگی می‌دانستند،[6] اما تا آن زمان، به اسارت بردن خاندان رسول الله سابقه نداشته و این مصیبت برای اهل بیت بسیار دردناک بود و حضرت زینب اعتراض خویش را در این مورد به یزید اعلام داشت.[7]

اما با این حال، هر بار که جانیانی همچون عمر سعد و ابن مرجانه و یزید، با اهل بیت به ویژه حضرت زینب سخن می‌گفتند، سرافکنده  و خوار می‌شدند. هدف دشمن از آغاز گفت و گو با اسیران، نه تنها احترام به حقوق اسیران نبود،‌ بلکه می‌خواست آنها نزد مردم بیش از پیش خار و خفیف شوند، اما هیچگاه توقع روحیه‌ای قوی و با صلابت از اهل بیت را نداشتند و این خودشان بودند که بی‌آبرو گشتند.

 

تزویر دشمن با اهل بیت 
گرچه یزید و ابن مرجانه برای برخی یاران امام حسین مانند حضرت علی اکبر[8] و حضرت عباس[9] امان نامه دادند و درصدد آزادی آنان بودند،‌ اما این رفتار هیچ افتخاری برای آنها به شمار نمی‌آید؛ زیرا امام معصوم و حجت خدا در امان نبود. اینکه دیگران در امان باشد و انسان معصوم مورد ستم قرار گیرد، چیزی جز رفتار منافقانه و تزویر نیست.

یکی دیگر از رفتارهای عوام فریب بنی‌امیه پس از شهادت امام حسین، بازگرداندن فدک به عنوان اصلی‌ترین میراث اهل بیت بود. تلاش برای نشان دادن این رفتار دلجویانه، هیچ سودی برای ظالمان اموی نداشت؛ زیرا امام حسین به بدترین شکل ممکن، به شهادت رسید. تمام بنی امیه نیز به جنایت روز عاشورا راضی بودند و به همین خاطر مشمول لعن و نفرین قرار گرفتند.[10] همانگونه که در زیارت عاشورا می‌خوانیم:« لَعَنَ اللَّهُ بَنِي أُمَيَّةَ قَاطِبَةً؛ خداوند تمام افراد دودمان بنی‌امیه را نفرین کند.»[11]

پی نوشت:
[1]. هاشمی‌نژاد، درسى كه حسين علیه السلام به انسانها آموخت، ص: 98.
[2]. سماوی، إبصار العين، ص: 227.
[3]. مجموعه آثار شهيد مطهرى، ج‏17، ص: 457.
[4]. مجلسی، جلاء العيون، ص: 749.
[5]. ابن طاوس، اللهوف، ص: 143.
[6]. مجلسی، بحار الأنوار، ج‏45، ص: 118.
[7]. ابن طیفور، بلاغات النساء، ص: 35.
[8]. نعمان، المناقب و المثالب، ص: 306.
[9]. مفید، الإرشاد، ج‏2، ص: 89.
[10]. لاهیجی، سرمايه ايمان، ص: 155.
[11]. ابن قولویه، كامل الزيارات، ص: 176.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
2 + 1 =
*****