دنیای ابرقهرمانها بر پایه سرگرمی و فروش بنا نهاده شده است و از آنها میتوان به عنوان نمونهی موفق سینمای گیشه محور یاد کرد. دنیایی که با محوریت سوپرقهرمانها و ابرقهرمانهایی گام برمیدارد که گیشه را از قبل تضمین میکنند.
فیلم انتقام جویان - پایان بازی، پایانی است بر یکی از بزرگترین پروژههای سینمایی جهان؛ پروژهای پر هزینه و هنگفت که پشت سر خود حدود 20 فیلم را میبیند.
دنیای ابرقهرمانها بر پایه سرگرمی و فروش بنا نهاده شده است و از آنها میتوان به عنوان نمونهی موفق سینمای گیشه محور یاد کرد. دنیایی که با محوریت سوپرقهرمانها و ابرقهرمانهایی گام بر میدارد که گیشه را از قبل تضمین میکنند.
داستان فیلم انتقام جویان پایان بازی از جایی شروع میشود که تانوس، میلیاردها موجود را از کهکشانهای مختلف کشته است و حالا روزنه امیدی پیدا شده تا با سفر در زمان بتوانند گذشته را جبران کرده و با پیدا کردن شش سنگی که تانوس به وسیله آنها این کشتار را به راه انداخته، بتوانند جهان را به حالت عادی برگردانند.
در همان شروع «پایان بازی» ابرقهرمانان بازهم به سراغ تانوس میروند و معلوم میشود که تانوس سنگهای ابدیت را از بین برده است. ثور بدون هیچ تأملی تانوس را میکشد و کار خود را به پایان میرساند. سپس فیلم ۵ سال به جلو میرود تا داستان «پایان بازی» آغاز شود.
در سریهای قبلی داستان ابرقهرمانان، جهان در حالی نابودی است و چند آمریکایی چشم رنگی جلوی این نابودی را میگیرند. حالا اما این سوپرهیروها باید در مأموریت جدیدشان جهان نابود شده را به حالت قبل برگردانند.
تحمل سه ساعت این فیلم به علاوه قسمت قبلی این اثر با نام «انتقام جویان-جنگ ابدی» کار بسیار مشکلی است، علی الخصوص پایان بازی؛ چرا که به نسبت قسمتهای قبلی این اثر هیچ ویژگی مثبتی ندارد و گامی است رو به عقب.
سه ساعت طولانی و خالی از حرف جذاب به ویژه در دو ساعت پایانی که مقدمهای است بیش از حد طولانی. هرچند که سازندگان سعی کردند با نوستالژی بازی و شوخیهای دمدستی مثل چاق کردن ثور و ... از این خسته کننده بودن فرار کنند ولیکن فیلم واقعاً خسته کننده و غیرقابل تحمل است.
یکی از نکاتی که در جنگ ابدیت باعث جذابیت نسبی فیلم شده و برای مخاطب جذاب بود، شخصیت بدمن اثر یا همان تانوس بود.
یکی از قویترین و پر کشش ترین شخصیتهای منفی مارول که در جنگ ابدیت نیز به واسطه شخصیت پردازی درست به موجودی خاکستری و قابل همزاد پنداری تبدیل شده بود اما به ناگاه در «پایان بازی» این شخصیت منفی به همان شرورهای کلاسیک تبدیل شد که قصد نابودی کل دنیا را دارد. در حالی که در جنگ ابدیت او کشتار جمعیت را راه حل نجات کل کهکشان میدانست و معتقد بود عدهای باید قربانی نجات جهان شوند.
از نکاتی که باید بدان اشاره کرد استفاده علنی و به اصطلاح رو، از فلسفه غرب در این دو اثر است.
در همان ابتدای فیلم انتقام جویان-جنگ ابدی، خلقت جهان با انفجار یا همان بینگ بنگ حادث شده است و این سنگهای شش گانه نماد همان انفجار هستند و کسی که این 6 سنگ را به دست بیاورد، در مقام خدایی و قادر مطلق قرار میگیرد.
انسان محوری و ابرقدرت محوری، نقطه مقابل تفکر توحیدی است که قادر مطلق را خدا میداند و معتقد است در جهان به جای انسان محوری، خدا محوری باشد.
و در فیلم انتقام جویان جنگ ابدی و پایان بازی اساس بر انسان محوری و بی خدایی است؛ به گونهای که خدا هیچ نقشی در این همه درگیری و هرج و مرج ندارد.
در واقع در جهانِ بیخدا این چشمرنگیهای دانشمند هستند که با استفاده از تکنولوژیهای روز و اختراعات و نفوذ به زمین و زمان، جامعه بشری را از شر بیگانگان و نابودی نجات میدهند.