بعد از حاشیههای مکرری که برای فیلم لامینور به وجود آمد توقع میرفت با فیلمی روبهرو باشیم که ارزش اینهمه جار و جنجال را داشته باشد اما متأسفانه فیلم جدید مهرجویی یکی از ضعیفترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران است به حدی که نمیتوان چنین فیلمی را به فیلم اولیها هم نسبت داد.
لامینور جدیدترین ساخته داریوش مهرجویی کارگردان سرشناس و پیشکسوت سینمای ایران است. تهیهکنندگی این فیلم بر عهده رضا درمیشیان و فیلمنامه این اثر را داریوش مهرجویی و وحیده محمدی فر به نگارش درآوردند.
بازیگران: علی نصیریان، سیامک انصاری، پردیس احمدیه، مهرداد صدیقیان، بیتا فرهی،علی مصفا و ....
خلاصه داستان: دربارهی دختری علاقهمند به برگزاری کنسرت با بازی پردیس احمدیه است. این فیلم با روایت این دختر از زندگیاش آغاز میشود. او گذشتهاش را تعریف میکند که پدر بازاریاش با بازی سیامک انصاری چقدر مخالف موسیقی و نواختن ساز است و نامزد تحمیلیاش با بازی مهرداد صدیقیان چطور باعلاقه و اهتمام او با موسیقی مخالفت میکند. این دختر عاشق این است که روزی جمع محدودی را دورهم جمع کرده و کنسرت شخصی برگزار کند و برای آنها ساز بزند. چالش بزرگ داستان «لامینور» از همین علاقه و جدیت این دختر به نواختن ساز و برگزار کردن کنسرت خصوصی آغاز میشود.
بعد از حاشیههای مکرری که برای فیلم لامینور به وجود آمد و فریادهای مهرجویی بر زمین و زمان، توقع میرفت با فیلمی روبهرو باشیم که ارزش اینهمه جار و جنجال را داشته باشد اما متأسفانه فیلم جدید مهرجویی یکی از ضعیفترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران است به حدی که نمیتوان چنین فیلمی را به فیلم اولیها هم نسبت داد.
فیلم جدید مهرجویی هیچچیز ندارد؛ نه فیلمنامهای، نه کارگردانی، نه تصویربرداری و نه حتی تدوینی؛ همه از هم عقبماندهتر!
خط نامشخص زمانی داستان، مخاطب را اسیر و گیج کرده و مخاطب نمیداند همین اندک وقایع سطحیاش نیز درگذشته و فلش بک است یا زمان حال!
اساساً کار جدید مهرجویی هیچگونه قصهگویی ندارد و گویی بدون هیچ فیلمنامه از قبل رفتهاند و هر چه دوست داشتند به بدترین شکل ممکن برداشت کردند و شد لامینور! و مانند فیلمهای هندی دهه هشتاد میلادی یک دختر است که پدرش او را اذیت میکند و نمیگذارد او به خواستهاش برسد! صد رحمت به هندیها؛ حداقل ادعای سینمای متفکر و تامل و تعمق نمیکنند.
پرداخت به شخصیتها نیز در این فیلم فاجعه است؛ علیالخصوص شخصیت پدر ماجرا با بازی تماماً فاجعه سیامک انصاری که معلوم نیست مشکلش با دخترش چیست؟ پسر نبودن؟ سنتی گرایی؟ یا داغ برادرش؟
در انتهای فیلم هم مشخص نمیشود که دلیل این فشارها و سخت گیریها چیست؟ نه شخصیتپردازیاش به انسانهای سنتی میخورد نه داغداریاش مشخص است و بروز دارد. پسر نداشتن هم جز در یک دیالوگ هیچ پرداخت دیگری ندارد. چهار تا کلیدواژه مد روز شدهی تاریخ مصرف دار مثل سانسور، هوس و توقیف هم در دهانش قرار داده است تا مثلا متلک زده باشد.
دیگر شخصیتها مانند مادر مفلوک، منفعل و مزخرف در فیلم چه کارکردی دارد؟ مثلاً نماد زنان سرکوبشده است؟ یا برای تفاوت زنهای سنتی و مدرن قرار دادهشده است؟ چرا هیچ کنش و حرکتی ندارد؟ نه سنتی است و نه مدرن و نه سرکوب شده! باقی شخصیتها نیز یکی از یکی فاجعهتر!
با وجود این همه بازیگر مستعد و کار بلد یک بازی درست و درمان در فیلم دیده نمیشود. حرکات اغراق شدهی انصاری یا اداهای سطحی پردیس احمدیه فاجعه است اما هنر اصلی این گونه بازی گرفتن از استاد علی نصیریان است که در هیچ فیلمی به یاد ندارم به این حد بد بوده باشد.
کارگردانی مهرجویی هم تیر خلاص را به پیکر فیلم زده است و در مقایسه با ضعیفترین آثار مهرجویی هم حرفی برای گفتن ندارد. قاب بندیهای مبتدیانه و غیر قابل باور، حرکات دوربین نامناسب و ... کافی است بعضی از پلانهای این فیلم را با سنتوری و نارنجیپوش مقایسه کنید تا ببینید که چه بلایی سر کارگردانی آمده است که روزی گاو را ساخته است.
ادامه دارد ....