گرفتاریها و مصائبی که بعد از عمل به وظیفه و انجام مسئولیت بر انسان وارد میشود، بهانهای برای بالا رفتن عیار آدمی است؛ نه وسیلهای برای إعمال دشمنی خداوند با بندگان!
گاهی برخی افراد وقتی در مخمصههای زندگی قرار میگیرند، نگاه و نگرش آنها به خدا منفی میشود و فکر میکنند که خدا نسبت به آنها کملطفی یا یک نگاه تبعیضگونه نسبت به او و سایر بندگان داشته است. این نگرش منفی متأسفانه به همین جا و صرفاً در یک حیطه نظری متوقف نمیشود. همین شبهه و نگاه منفی است که ممکن است شخص را از دین جدا و به ناکجا آباد بکشاند.
گرفتاریها و مخمصههای زندگی دو نمونهاند:
1. گاهی خود ما مسبب بدیها و گرفتاریهای خودمان هستیم و چون انسان نوعاً خود را از خطا مبرّا میداند، چالشهای زندگی را به گردن خدا میاندازد: «مَا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَمَا أَصَابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ»[1] «هر خيرى كه به تو رسد، از جانب خداست و هر شرى كه به تو رسد، از جانب خود توست».
2. گاهی گرفتاریها و مصیبتها در جایی که شخص به تمامی وظائف خود عامل بوده، منشأ آزمایش است. در این قسم نه تنها بنده نسبت به خدا بدبین نخواهد بود، بلکه این گرفتاریها را به فال نیک میگیرد؛ چراکه این گرفتاریها نشانی از دوستی و تقرب به خدا دارد؛ چنانچه حافظ میسراید:
هر كه در اين بزم مقربتر است جام بلا بيشترش میدهند
پیامبران و ائمه معصوم علیهمالسلام و به خصوص امام حسین و اهل حرم علیهمالسلام که همواره مبتلا به مصیبتها بودهاند، گرفتاریها و ناگواریهایشان از این دست است. اگر گرفتاریها و مصائب، دائماً علامتی از کملطفی خدا میبود، خداوند نسبت به عزیزان خود اینگونه استقبال نمیکرد. پس اگر ما در گرفتاریهای زندگی نقشی نداشته باشیم، باید این چالشها را به فال نیک بگیریم و به خود امیدوار باشیم و ندانسته خدا را قضاوت نکنیم.
پینوشت:
[1]. نساء، 79.