داستان ما و سلبریتی‌های تو خالی!

11:48 - 1401/08/21

فقر، شب را بدون غذا سپری کردن نیست، بلکه روز را بدون اندیشه سپری کردن است. فقر این است که یخچال خانه‌ات بزرگ‌تر از کتابخانه خانه‌ات باشد!

ما در دنیایی زندگی می‌کنیم که عمق ندارد! دنیایی که در آن، ارزش جمله "خودتو بپوشون، سردت نشه" از ده تا لایک هم خیلی کمتر است؛ دنیایی که "غذا تو گذاشتم روی گاز، گرم بمونه" از تگ شدن یک پست، ارزشش کمتر است؛ دنیایی که رنگ اتاق فلان بچه سلبریتی ، خیلی مهم‌تر از بچه‌ای که دو تا خیابان پایین‌تر در گرما و سرما مشغول فروش آدامس است.

همه این‌ها از وقتی شروع شد که ما به فضای مجازی بیش از آن‌که اهمیت داشت، اهمیت دادیم! قرار بود که فضای مجازی، انعکاس دنیای واقعی ما باشد، اما دنیای ما شد، انعکاس فضای مجازی! چقدر جای این جمله امیرمومنان علی علیه‌السلام، این روزها خالی است که می‌فرماید: «مردم به تربیت نیکو محتاج‌ترند تا طلا و نقره.»[1] ما فقیریم! ما هر روز داریم فقیرتر می‌شویم، نه چون‌که طلا و نقره نداریم؛ چون سطح سواد و آگاهی‌مان در حال پایین آمدن است؛ چون اولویت‌هایمان را گم کرده‌ایم.

فقر، شب را بدون غذا سپری کردن نیست؛ بلکه روز را بدون اندیشه سپری کردن است. فقر این است که یخچال خانه‌ات بزرگ‌تر از کتابخانه خانه‌ات باشد!

آهای آقایی که پیگیر زنان زیبا در اینستا هستی، تو با این کارت، همسرت را در یک رقابت زیبایی با آن‌ها می‌اندازی و چون زن‌ها نمی‌توانند از این مبارزه ناعادلانه پیروز شوند، روحشان کشته می‌شود؛ چراکه زنان وحشت دارند از معمولی بودن! از مثل روز اول، جذاب نبودن! از مثل روز اول، دوست داشته نشدن! آن‌کسانی که خانمت را با آن‌ها مقایسه می‌کنی، روزی 4-5 ساعت روی صندلی آرایشگاه نشسته‌اند؛ چون کاری جز خودنمایی ندارند! خودنمایی شغلشان است، اما شغل همسر تو خودنمایی نیست، بلکه او مشغول بزرگ کردن بچه‌های توست!

آهای خانمی که پیگیر سفرهای خارجی و آخرین مدل ماشین‌های ستاره سینما هستی، تو بدون اینکه حواست باشد، مشغول به لجن کشیدن غرور مردت هستی! وقتی هزینه تعویض یک روغن ساده یک ماشین داخلی، معادل بیست ساعت کاری مرد و هزار جور سرکوفت شنیدن از مافوقش باشد، این یک مقایسه بی‌رحمانه است.

به‌راستی ما از کی این‌طور شدیم!؟ از وقتی‌که دنبال سلبریتی‌‌ها رفتیم!

اما سلبریتی‌ ها چه کسانی هستند؟ شاید بگویید همان کسانی هستند که خیلی خوب آن‌ها را می‌شناسیم! اما باید بگویم: نه! اتفاقاً برعکس؛ آن‌هایی هستند که خیلی خوب ما را می‌شناسند؛ خوب می‌دانند که چقدر ساده هستیم! خوب می‌دانند که دنبال چه چیزی راه می‌افتیم! خوب می‌دانند که اگر یک جنجال جدید راه بندازند، یک‌میلیون دیگر از ما به فالوورهایشان اضافه و صدها میلیون تومان به حساب بانکی‌شان ریخته می‌شود.

فرق سلبریتی و هنرمند در همین است که هنرمند از هنرش کسب درآمد می‌کند، چیزی برای ارائه دارد که ارزش دیده شدن دارد؛ درواقع هنرمند باهنرش خلق ارزش می‌کند، اما سلبریتی هیچ محصولی جز بدنش، روابطش، دارایی‌ها و حاشیه‌های زندگی‌اش ندارد، ولی چه شد که سلبریتی‌ها فکر کردند که حاشیه‌های زندگی‌شان را می‌توانند به ما بفروشند؟ از وقتی‌که دیدند که ما پیگیر و مشتاق حاشیه‌های زندگی‌شان هستیم! اگر من بدانم که مردم خرده شیشه‌های ته جیب من را به قیمت الماس می‌خرند، خب معلوم است که آن‌ها را به قیمت الماس به آن‌ها می‌فروشم! این ما بودیم که دقیقه‌های عمرمان را که مثل الماس بود، دادیم و حاشیه‌های زندگی آن‌ها را خریدیم. ما شاخ اینستاگرام درست کردیم؛ ما توجه زیادی به آن‌ها کردیم!

سلبریتی

سلبریتی  کسی است که نه واکسن اختراع کرده، نه مقاله نوشته، نه ثبت اختراع داشته و نه فرهنگ‌سازی کرده، اما توهم این را دارد که از تمام کسانی که این کارها را کرده‌اند، مهم‌تر است.

ما با دنبال کردن سلبریتی ها به اهدافمان نمی‌رسیم، بلکه آن‌ها هستند که با این دنبال کردن‌های ما به اهدافشان می‌رسند. کیم کارداشیان ها با برهنه کردن خودشان ثروتمند نشدند، ما با خیره شدن به بدن برهنه آن‌ها ثروتمندشان کردیم. قیمت یک پست تبلیغاتی در صفحه کارداشیان، پانصدهزار دلار است، درحالی‌که حقوق رئیس جمهور آمریکا در طول یکسال به چهارصدهزار دلار نمی‌رسد! چطور همچین چیزی اتفاق می‌افتد!؟ خیلی واضح است هرچه بیشتر به آن‌ها توجه کردیم، معروف‌تر شدند، هرچه معروف‌تر شدند، قیمتشان بالاتر رفت! هرچه قیمتشان بالاتر رفت، پولدارتر شدند، هرچه پولدارتر شدند، آن پول را بیشتر خرج زیبایی و حواشی زندگی‌شان کردند و هرچه زیباتر شدند، ما بیشتر آن‌ها را دیدیم. این یعنی ما در یک سیکل و دور باطل افتادیم! ما باید خودمان را از این دایره سمی خارج کنیم.

اما یک سؤال خیلی مهم!
چه چیزی به من مربوط است؟ هر چیزی که به رشد و آگاهی و آرامش ما کمک می‌کند به ما مربوط است، اما آن چیزی که دانستنش چیزی به ما اضافه نمی‌کند به ما مربوط نیست. هر وقت دیدید که در زندگی خود خیلی پیگیر این هستید که دیگران چکار می‌کنند، یک معنی بیشتر ندارد و آن این است که شما خودتان را در زندگی گم کرده‌اید و نمی‌دانید که با زندگی خود چکار می‌خواهید بکنید. به همین خاطر مدام به زندگی این و آن سرک می‌کشید.

هر لحظه که توجه‌مان به چیزی غیر از خودمان باشد، از خودمان و داشته‌هایمان غافل هستیم. یکی از بزرگ‌ترین تراژدی‌های دنیا این است که آدم‌ها محکوم به ندیدن چیزی هستند که جلوی چشمشان است. یادتان باشد که یک اصل خیلی مهم در دنیا وجود دارد؛ برنده‌ها به برد فکر می‌کنند و بازنده‌ها به برنده‌ها.

ما دستمان خالی است از چیزهایی که می‌خواهیم و گوشی‌مان پر از عکس‌هایی است که ما در زندگی می‌خواهیم، درصورتی‌که موفق‌ها کسانی هستند که این‌قدر سرگرم خودسازی و سرمایه‌گذاری روی خودشان هستند که اصلاً وقت ندارند به موفقیت خودشان فکر کنند، چه برسد به موفقیت دیگران! دیدن زندگی لاکچری دیگران به همان اندازه در رسیدن ما به آرزوهایمان تأثیر دارد که دیدن غذا خوردن کسی در سیر شدن ما.

وقتش هست که دوربین را به سمت خودمان بچرخانیم و شروع کنیم به سرمایه‌گذاری روی توانمندی‌های خودمان! ما نباید راضی شویم به اینکه یک عده ما را برای رسیدن به آرزوهایشان پله کنند، ما خودمان باید دنبال آرزوهایمان برویم.

پی‌نوشت:
1. مکارم الأخلاق، ص 17. «اِنَّ النّاسَ اِلى صالِحِ الادَبِ اَحوَجُ مِنهُم اِلَى الفِضَّةِ وَ الذَّهَبِ.»

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
6 + 10 =
*****