شاید مهمترین مسئله درباره "جاودانگان" این باشد که مارول تصمیم گرفته قهرمانان خوشاستایل خودش را کنار بگذارد و از انسانهای مختلف اعم از ناشنوا، غیر ورزیده و گرایشهای جنسی مختلف در فیلم استفاده کند؛ که این امر نیز به دلیل اینکه به زور به فیلم اضافه شده، نمیتواند کوچکترین تاثیری بر ذهن مخاطب بالغ فیلم بگذارد؛ مگر اینکه مخاطبان دیگری در سنین جوان و نوجوان، گروه هدف مارول و فیلمهای جدیدشان باشند.
جاودانگان همیشه و در طول تاریخ اینجا بودهاند و با مبارزه با دیوینتها(Deviants) به بشریت کمک کردهاند و به آرامی پیشرفتهای تکنولوژیک را تا یک نقطه مشخص پیشبردهاند.
فیلم جاودانگان (Eternals) توسط استودیو مارول، تولید و توسط استودیو والت دیزنی موشن پیکچرز توزیع شده است. این بیست و ششمین فیلم در دنیای سینمایی مارول (MCU) است، که در 18 اکتبر 2021 در لس آنجلس به نمایش درآمد و در 5 نوامبر همان سال در ایالات متحده به عنوان بخشی از فاز چهار MCU منتشر شد و با بیش از 396 میلیون دلار فروش در سراسر جهان، به نهمین فیلم پرفروش سال 2021 تبدیل شده است. عموم منتقدان مضامین و جلوههای بصری این فیلم را تحسین کردند، اما از نمایش، سرعت، زمان اجرا و عدم شخصیتپردازی راضی نبودند .
جاودانگان به کارگردانی کلوئی ژائو، 10 شخصیت از نژاد موجوداتی فناناپذیر را معرفی میکند که هفت هزار سال را بر روی زمین سپری کردهاند تا از آن در برابر جانورانی به نام دیوینت (Deviant) دفاع کنند. حالا اما به نقطهای رسیدهاند که در مقابل خدایان خود (آریشم) میایستند و از بشریت در مقابل او محافظت میکنند. آریشم بذر حیات سلستیالها(خداگونههای فضایی) را در سیارههای مختلف میکارد و برای رشد آن، نیاز به وجود تعداد زیادی از موجودات هوشمند روی آن سیاره است. پس آریشم با فرستادن جاودانگان، عمداً به انسانها کمک کرد تا پیشرفت بیشتری داشته باشند و در نهایت و در زمان ظهور، سلستیال تازه متولد شده از دل زمین خارج شده که مسلما منجر به مرگ انسانها میشود.
جاودانگان خود را به مثابه کتاب آفرینش میبیند و به تاریخ بشریت چنگ میزند و قهرمانانش را در دل تاریخ و رویدادهای مهم آن رها میکند. فیلم ابایی ندارد که نقش اَبَرقهرمانانش را به دوران بابل ببرد یا آنها را عامل ساختهشدن بمب اتم و نابودی هیروشیما معرفی کند و حتی به دوران دایناسورها سرک بکشد و حضور جاودانگان را در تاریخ بشریت دخیل بداند؛ ایدههایی نخنما که این روزها به طور مکرر در فیلمهای استریمی همانند "نگهبانان قدیمی" نیز شاهد آن بودیم.
جاودانگان به طور خلاصه، یک کلیشه تمامعیار است که یک نقطهضعف بزرگ در خود دارد، و آن هم این است که برخلاف آثار قبلی مارول، خودش را تمام و کمال جدی گرفته است؛ اثری سردرگم که دقایقی تماشاگرش را نصیحت میکند و دقایقی دیگر سعی میکند بامزه باشد! دنیایی که در اترنالز میبینیم بیش از اندازه خشک و بیروح به نظر میرسد؛ به گونهای که حسِ سرزندگی در چنین دنیایی را به عنوان مخاطب حس نمیکنیم.
شاید مهمترین مسئله درباره "جاودانگان" این باشد که مارول تصمیم گرفته قهرمانان خوشاستایل خودش را کنار بگذارد و از انسانهای مختلف، اعم از ناشنوا، غیر ورزیده، و گرایشهای جنسی مختلف در فیلم استفاده کند؛ که این امر نیز به دلیل اینکه بهزور به فیلم اضافه شده، نمیتواند کوچکترین تاثیری بر ذهن مخاطب بالغ فیلم بگذارد؛ مگر اینکه مخاطبان دیگری در سنین جوان و نوجوان، گروه هدف مارول و فیلمهای جدیدشان باشند؛ فیلمهایی مانند "ثور و عشق و تندر" که برخلاف ظاهر لوده داستان و طنز سخیف و به شدت مورد انتقادی که در طول روایت جریان دارد، صریحاً مخاطب کم سن و سال را هدف قرار داده است.
در این فیلم قدرت ابرقهرمان برای مبارزه با اهریمن، در انتهای فیلم به کودکانی که زندانی اهریمن بودهاند، داده میشود. در جاودانگان نیز ابرقهرمانی که بعد از هفت هزار سال در سنین کودکی مانده و رؤیای بزرگ شدن دارد، در نهایت با توسل به قدرتی خداگونه، توسط رهبر گروه به انسان مبدل میگردد تا بزرگ شدن را تجربه کند. مخاطب کم سن و سال در خلال همذاتپنداری با این شخصیت، از اتفاقاتی که برای شخصیتهای دیگر فیلم میافتد و بار معنایی این روایتها، اثر میپذیرد.
ابرقهرمانان زن مارول؛ بازتعریف جایگاه اجتماعی زنان
زن بودن رهبر گروه جاودانگان و جایگاهی که برای زنان ابرقهرمان در اینگونه کارها بازتعریف میشود، جای تأمل دارد. در مواجهه با زن و جایگاهش در جامعه انسانی، نگاه غربی کاملاً به دور از انسانیت بوده و همانند نگاه به مرد و دیگر اعضای جامعه است که در جهت منافع گروه حاکم، زن را مانند دیگران ابزار حاکمیت و سیطره و قدرت میبینند. وقتی نگاه ابزاری است، تفاوتی ندارد جایگاه اجتماعی زن در قالب کارگرهای کارخانه در دوره انقلاب صنعتی دیده شود و یا مدیران و رهبران موفق، که موفقیتشان در بسط دادن نگاه حاکمیت و دنبال کردن منافع اقلیت حاکم در بدنه جوامعِ تحت سلطه میباشد.
ابرقهرمانان زن این فیلم هیچ کدام در جایگاه انسانی خود به عنوان مادر یا همسر قرار ندارند، بلکه زنانهترین شخصیت فیلم، خدای جنگی است که در سرتاسر فیلم لباس مخصوص جنگ به تن دارد و بر اثر بیماری روانی حتی به همگروهیهایش حمله میکند و هر لحظه اراده کند سلاحی از جنس نور به دست میگیرد.
دنیایی که در "اترنالز"(eternals) میبینیم، بیش از اندازه خشک و بیروح به نظر میرسد؛ به گونهای که حسِ سرزندگی در چنین دنیایی را به عنوان مخاطب حس نمیکنیم.