یکی از راههایی که بشر را به سوی خدا هدایت میکند، فطرت است. در واقع یک نوع کشش درونی انسان را به سوی خدا رهنمون میکند، به گونهای که نیازمند استدلال نظری نباشد.
خداوند متعال را بهعنوان موجودی که خالق انسان است، میتوان از راههای گوناگونی شناخت. درواقع راههای متفاوتی که برای خداشناسی وجود دارد، شناخت خدا را برای همگان ممکن میکند. به تعبیر دیگر با توجه به تفاوت استعداد، قدرت فهم، سطح علمی ... انسانها، هرکسی با استفاده از این راهها میتواند به شناختی از خدا دست یابد.
البته این راههای گوناگون، ویژگیهای متمایزی دارند. برخی روشها برای گروه خاصی کاربرد دارند و البته سطح معرفتی که نسبت به خدا ارائه میدهند، نیز یکسان نیست. از باب نمونه خداشناسی از طریق فطرت، سطحی ابتدایی از شناخت خداوند ارائه میدهد. در این نوشتار به بررسی این روش خداشناسی میپردازیم.
خداشناسی از طریق فطرت
خداوند را از طریق فطرت میتوان شناخت. خداشناسی فطری را میتوان بهصورت خداشناسی حضوری و شهودی و هم بهصورت علم حصولی و با استفاده از مفاهیم و استدلال البته بهصورت ساده و بدیهی تبیین کرد.
هر انسانی بهمقتضای نوع آفرینش خودش، شناختی از خداوند، یعنی کسی که او را آفریده و میتواند نیازهایش را برطرف کند، دارد. این چیزی است که هرکسی با اندکی توجه در درون خود، میتواند آن را با علم حضوری بیابد. این شناخت به خداوند، گرچه عمومی است، از این رو شاید برای برخی افراد مبهم و ضعیف باشد؛ تا جایی که برخی از انسانها، باوجود داشتن چنین شناختی، آن را انکار میکنند، یا خداوند را با موجود یا موجوداتی مادی اشتباه میگیرند. معمولاً در مشکلاتی که راهحلی برایشان تصور نمیشود، بشر به اینکه قدرتی وجود دارد که میتواند مشکل او را برطرف کند، متوجه میشود و در این حالات بهتر میتوان متوجه خدا شد.
درواقع منظور از شناخت فطری خدا یا علم حضوری آن است كه مرتبهای از درک و ادراک در همهٔ انسانها وجود دارد كه دارای شدت و ضعف است و درجه ابتدایی آن در همهٔ مردم وجود دارد، هرچند مورد آگاهی كامل نباشد. البته این علم دراثرتكامل نفس ومتمركز كردن توجه قلب به ساحت قدس الهی و بهوسیلهٔ عبادات و اعمال صالحه تقویت میشود و در اولیای خدا به درجهای از وضوح میرسد كه خدا را از هر چیزی روشنتر میبینند، چنانكه در دعای عرفه امام حسین علیه السلام میفرمایند: «أيَكونُ لِغَيرِكَ مِنَ الظُّهورِ ما لَيسَ لَكَ حتّى يَكونَ هُوَالمُظهِرَ لَكَ؟!»؛[1] «آيا جز تو را ظهورى است كه تو را نيست تا اینکه آنان آشكاركننده تو باشند؟!».
خداشناسی فطری، ولی حصولی
نوعی دیگر از خداشناسی، فطری حصولی است که با قسم قبلی(حضوری) در نوع شناخت تفاوت دارد. درواقع انسان از عقل خود نیز بهره میبرد و به وجود خدا رهنمون میشود. او با همان عقل خدادادی، درک میكند كه وجود انسان و همه پدیدههای جهان، نیازمندند؛ پس خدای بینیازی هست كه نیاز آنها را برطرف میكند و برای تصدیق به وجود او نیازی به تلاش ندارد؛ بهعبارتدیگر، خداشناسی عقلی فطری، شناختی است بدیهی یا نزدیک به بدیهی كه نوعی دلیل دارد؛ ولی دلیلی كه ذهن برای آن احتیاج به تلاش ندارد و ازاینرو، همه افراد، هرچند تحصیلكرده نباشند، بهآسانی میتوانند مسئله خدا را حتی در آغاز بلوغ فكری، از كسی بیاموزند و یا اینكه اگر ذهن وقّادی(تیزبین) داشته باشند، خودبهخود متوجه شوند و پی ببرند.[2] با توجه به اینکه در این نوع خداشناسی عقل دخالت دارد و بهوسیله مفاهیم ساده و بدیهی به شناخت میرسد، این نوع از شناخت از نوع علم حصولی است.
نمونه ساده این نوع خداشناسی را میتوان در سخنان مردم عادی یافت. به ویژه کسانی که به طبیعت علاقه بیشتری دارند، بیشتر زمینه خداشناسی دارند. با دیدن گلی زیبا میتوان به زیباآفرین و موجودی که چنین زیبا خلق کرده، منتقل شد. عقل در این موارد در صورت توجه به علت و موجودی که توجیه گر وجود این همه زیبایی در جهان است، میتواند رهنمون شود.
البته ذکر این نکته قابل توجه است که شناخت فطری چه حضوری و چه حصولی، شناختی در درجه ابتدایی است. کسی که ذهنش با شبهات آمیخته است، چه بسا هرگز نتواند اینگونه به خدا برسد.
پینوشت:
[1]. فرازی از دعای عرفه.
[2]. علامه مصباح یزدی، محمدتقی، خداشناسی، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره، چاپ سوم، 1396، ص 75.