برای فهم دقیق روایات اهل بیت علیهمالسلام، علاوه بر شناخت سیره و منظومه فکری ایشان، علم به تاویل و تفسیر کلام این بزرگواران لازم و ضروری است. برخی از دشمنان اهل بیت علیهمالسلام با برداشت غلط از ظاهر کلام ایشان، شبهات را طراحی و زمینه گمراهی جوانان را فراهم میکنند.
ظاهر برخی از روایات موجود در منابع اسلامی و عدم فهم دقیق معنای آنها، دستاویز معاندین در راستای ایجاد شبهه و هجمه علیه دین شده است. نمونهای از این روایات که رسانههای معاند بوسیله آن بر شیعه هجمه کردهاند، روایاتی است که در آن شیعیان با وصف «عرب» ذکر شدهاند. به عنوان نمونه امام صادق علیهالسلام میفرمایند: «نَحْنُ بَنُو هَاشِمٍ وَ شِيعَتُنَا الْعَرَبُ وَ سَائِرُ النَّاسِ الْأَعْرَابُ»؛[1] «ما بنیهاشم هستیم و شیعیان ما عرب و سایر مردم اعرابی هستند». همچنین در روایت دیگری فرمودهاند: «نَحْنُ قُرَيْشٌ وَ شِيعَتُنَا الْعَرَبُ وَ سَائِرُ النَّاسِ عُلُوجُ الرُّومِ»؛[2] «ما قریش هستیم و شیعیان ما عرب و سایر مردم کفار روم هستند». و در روایت سومی از ایشان آمدهاست: «نَحْنُ قُرَيْشٌ وَ شِيعَتُنَا الْعَرَبُ وَ عَدُوُّنَا الْعَجَمُ»؛[3] «ما قریش هستیم و شیعیان ما عرب و دشمنان ما عجم هستند».
بررسی سند
پیش از ورود به متن روایت لازم است نگاهی کوتاه به اسناد این روایات بیاندازیم. روایت اول و دوم در کتاب شریف کافی و روایت سوم در کتاب معانی الاخبار نقل شده است. بر اساس بررسیهای سندی روایت اول و سوم ضعیف و روایت دوم به دلیل وجود سهل بن زیاد مورد اختلاف است.[4]
جایگاه غیرعرب زبانان
اینگونه نیست که عرب در نزد اهل بیت علیهمالسلام از جایگاهی برتر و بالاتر از غیر عرب برخوردار باشد و برای پی بردن به جایگاه غیر عربها در نزد ائمه علیهمالسلام، اندک آشنایی با تاریخ اسلام و سیره اهلبیت علیهمالسلام کافیست. از روایات مشهور «سلمان از ما اهلبیت است»[5] گرفته تا «وزیران مهدی علیهالسلام از عجمها هستند»[6] نشان میدهد که عجمها نزد ائمه علیهمالسلام از جایگاه ویژهای برخوردار بودهاند.[7]
بنابر نقل شیخ مفید، امام صادق علیهالسلام 4000 هزار شاگرد داشتند که بسیاری از آنها از جمله جابربن حیان، سلیمان بن مهران و... ایرانی بودند.[8]
مراد امام علیهالسلام
با توجه به آنچه در مورد جایگاه غیرعرب زبانان در نزد ائمه علیهالسلام گفته شد روشن میشود که مراد حضرت از اینکه شیعیان ما عرب و دشمنان ما عجم یا رومی یا اعراب هستند، به قطع و یقین نژاد عرب و عجم نیست؛ زیرا این مسئله مخالف با سیره و فرمایشات ایشان است. پس مراد ایشان چیست؟
با صرف نظر از بحث سندی، برخی علمای نامی شیعه همچون علامه مجلسی در شرح این حدیث احتمال ذیل را بیان کردهاند:
با توجه به روایاتی که زبان اهل بهشت را عربی دانسته چون شیعیان حقیقی بعد از مرگ اهل بهشت خواهند بود؛ ازاینرو عرب هستند و به زبان عربی سخن میگویند و سایر مردم که کفار هستند و اهل جهنم؛ پس از مرگ به زبان غیرعربی سخن میگویند.[9]
علامه مجلسی نیز دلیل عرب خواندن شیعیان را همین مسئله میدانند.[10]
بنابر دیدگاه ابن قارياغدى نیز مراد حضرت این است که منظور از بنیهاشم که در روایات نبوی از آنها مدح شده است، ائمه علیهمالسلام و مراد از عربهای تمجید شده در روایات، شیعیان هستند که پس از مرگ به زبان عربی سخن میگویند.[11]
محدث گرانقدر؛ شیخ کلینی نیز این احادیث را در فصلی با عنوان «سخن گفتن مردم در روز قیامت» ذکر کردهاند.[12] این نامگذاری نشان میدهد که برداشت این محدث گرانقدر نیز با دیدگاه سایر علما هماهنگ است.
بدین ترتیب با توجه به این اصل عقلائی که باید سخنان هر کس را در منظومه فکری او معنا کرد، میتوان گفت مراد حضرت به هیچ عنوان جنبه نژادی نداشته و بنابر احتمال ذکر شده، این تعابیر بر جایگاه والای شیعیان اشاره دارد.
پینوشت:
[1]. كلينى، محمد بن يعقوب، الکافی، چاپ چهارم، دارالكتب الإسلامية، 1403ق، ج8، ص166.
[2]. همان.
[3]. ابن بابويه، محمد بن على، معاني الأخبار، غفارى، على اكبر، چاپ اول، دفتر انتشارات اسلامى، 1403ق، ص404.
[4]. خوئی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، موسسه الخوئی الاسلامیه، ذیل نام سهل بن زیاد.
[5]. كوفى، فرات بن ابراهيم، تفسير فرات الكوفي، كاظم، محمد، چاپ اول، مؤسسة الطبع و النشر في وزارة الإرشاد الإسلامي، 1410ق، 171.
[6]. امینی گلستانی، محمد، سيمای جهان در عصر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشريف، مسجد مقدس جمكران، ص381.
[7]. برای مطالعه بیشتر به کتاب مناسبات اهل بیت با ایرانیان مراجعه شود.
[8]. ویکی شیعه، فهرست اصحاب امام صادق، https://b2n.ir/j33730.
[9]. مازندرانى، محمد صالح بن احمد، شرح الكافي، شعرانى، ابوالحسن، چاپ اول، المكتبة الإسلامية 1382ق، ج12، ص185.
[10]. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، چاپ دوم، داراحیاء التراث العربی، 1403ق، ج26 ص35و36.
[11]. ابن قارياغدى، محمد حسين، البضاعة المزجاة، چاپ اول، دار الحديث، 1387ش، ج2، ص506.
[12]. كلينى، محمد بن يعقوب، الکافی، چاپ چهارم، دارالكتب الإسلامية، 1403ق، ج8، ص159.