نظر دادن و تعقل در دین امری پسندیده است، اما عقلگرایی افراطی به شکلی که بخواهیم تمام دادههای دینی را مستقیماً با استدلال بهدست بیاوریم و تعبد را نفی کنیم، امری مذموم است.
در برخی روایات تکیهبر عقل در امور دینی مورد نهی قرارگرفته است، مانندِ روایت معروف از امام سجاد علیهالسلام که فرمودند: «إِنَّ دِينَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَلَا يُصَابُ بِالْعُقُولِ النَّاقِصَةِ وَ الْآرَاءِ الْبَاطِلَةِ وَ الْمَقَايِيسِ الْفَاسِدَةِ وَ لَا يُصَابُ إِلَّا بِالتَّسْلِيمِ فَمَنْ سَلَّمَ لَنَا سَلِمَ وَ مَنِ اقْتَدَى بِنَا هُدِيَ وَ مَنْ كَانَ يَعْمَلُ بِالْقِيَاسِ وَ الرَّأْيِ هَلَكَ»؛[1] «بهراستیکه دین خداوند با عقلهای ناقص و نظرات باطل و مقایسههای فاسد به چنگ نمیآید و دین تنها با تسلیم به دست میآید، پس کسی که تسلیم ما باشد، سالم میماند و کسی که به ما اقتدا کند، هدایت میشود و هرکسی بر پایه مقایسه و نظر عمل کند، هلاک میشود»؛ اما در روایات دیگر نیز از نعمت عقل بسیار تجلیل شده است.
امام صادق علیهالسلام در پاسخ به شخصی که پرسید عقل چیست؟ فرمودند: «مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اكْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ»؛[2] «[عقل] چیزی است که به وسیله آن خداوند رحمان پرستیده میشود و باغهای بهشت به دست میآیند». آیا این مطالب با هم تعارض دارند؟ بالاخره عقل و نظر دادن خوب است یا نه؟
عقل در فهم دین و یاد گرفتن و یاد دادن آن نقش دارد و کسی یافت نمیشود که منکر این مطلب باشد، همچنین عقل را برای استخراج احکام دینی به کار میبریم و این مطلب نیز مورد توافق است. حال سؤال این است آیا در اثبات تمام ادعاهای دینی عقل کاربرد و توان دارد؟ در دفاع و بیان حکمت و دلیل تمام قواعد و احکام دینی چطور؟
در بین شیعیان با توجه به عنایت و راهنمایی اهلبیت علیهمالسلام فقیه و اندیشمندی یافت نمیشود که این شکل از عقلگرایی افراطی را پذیرفته باشد. ما به تمام علتها و حکمتهای دستورات الهی آگاهی نداریم و عقل بشر محدودیتهایی دارد. ما پس از اثبات اصول اعتقادی مانند توحید، معاد و نبوت به بسیاری از جزییات اعتقادی، با تمسک به وحی و تعالیم اولیاء خداوند آگاه گشتهایم و عموم احکام را نیز با تعبد و سرسپردگی به پروردگار عالمیان پذیرفتهایم. این اطاعت محض از دستورات خداوند عاقلانه است؛ زیرا ریشه در فهم محدودیت عقل و نیاز به وحی دارد و اصول اعتقادی آن با استدلالهای محکم عقلی بنا شده است.
پس در مورد روایاتی که کاربرد عقل درباره دین را نفی کردهاند میتوان گفت؛ منظور از معصومین علیهمالسلام نفی عقل پرستی بهجای خداپرستی و مردود دانستنِ گرایش به عقلگرایی حداکثری است. این تصور که تنها میشود چیزی را پذیرفت که همه مردم جهان در همه زمانها و مکانها باعقل خود پذیرفته باشند و تکیه صِرف به عقل بشری برای سعادت و خوشبختی او کافی است، تصوری موهوم و غلط است. عباراتی مانند عقلهای ناقص و مقایسههای فاسد بهخوبی نشاندهنده این مطلب است که مراد همین تکیه افراطی به عقل و دچار تشبیهات و توهمات شدن است.
از سوی دیگر اسلام تعطیل کردن عقل و ظاهرگرایی را نفی مینماید؛ زیرا خداوند در قرآن کریم با تعبیرات متعدد و متنوعی مانندِ «افلا تعقلون»، «لعلكم تتفكرون»، «افلا يتذكّرون»، «افلا يتدبرون»، «فانظروا» و نظیر اینها دعوت به عقلانیت میکند.
با این توضیحات، روایات ذکر شده هیچ منافاتی و تعارضی با یکدیگر ندارند؛ عقل یکی از راههای راه شناخت دین و حقانیت آن است و با کمک عقل خداوند بندگی میشود و از سوی دیگر گرفتار توهمات شدن و عقلپرستی و افراط در تکیه بر استدلال مورد نهی واقع شده است.
پینوشت:
[1]. صدوق، محمد بن علی، كمال الدين و تمام النعمة، چاپ دوم، اسلامیه، 1395ق، ج1، ص324.
[2]. كلينى، محمد بن يعقوب، الکافی، چاپ چهارم، دارالكتب الإسلامية، 1403ق، ج1، ص11.