از نظر عقل و سیره عقلاء، داشتن والدین مشرک برای یک پیامبر میتواند زمینههای دوری مردم از پذیرش گفتار حق را بیشتر کرده و هدف آفرینش، یعنی رساندن مردم به سعادت را با چالش مواجه کند. از این رو، شیعه به ایمان والدین خاتم الانبیاء صلیاللهعلیهوآله باور راسخ دارد.
مهمترین ویژگی دین اسلام که آن را در میان تمام ادیان و آئینها برتری بخشیده، تاکیدهای بیشمار بر جایگاه عقل و استدلالهای عقلی است. با وجود آنکه بخشهای متعددی از آیات قرآن به توصیههای عقلانی و اندیشهورزی اختصاص پیدا کرده، اما متاسفانه با بروز و ظهور انحرافهای فکری پس از وفات خاتم الانبیاء صلیاللهعلیهوآله به تدریج اینگونه آیات و کاربردهای عقل از میان مسلمانان غیر شیعه رخت بربست و اثرات سوء آن را میتوان در کتابها و اندیشههای غیر شیعه به وضوح مشاهده کرد. از این رو، بازگشت به اسلام اصیل و عقلانی یکی از نیازهای اصلی همیشگی امت مسلمان بوده است.
هدف از بعثت پیامبران
بدون شک آفرینش هر چیزی در این عالم دارای یک هدف و غایت مشخص است که به سمت آن حرکت میکند. حرکت هر موجودى به سمت كمالی است که با ویژگیهای او مناسبت بیشتری دارد و در این راه با آفات و موانع رسیدن به این كمال مبارزه میكند. انسان نیز از این قاعده مستثنی نیست و حرکت وی برای رسیدن به کمالات و مکارم اخلاقی و تلاش برای حفظ، تقویت و رشد آنها، از مهمترین اهداف آفرینش انسان محسوب میشود.[1]
اما از آنجایی که احتمال انحراف انسان در مسیر رسیدن به کمال بسیار زیاد است و شیطان درون و بیرون خواهان نابودی انسان هستند، خداوند پیامبران و جانشینان آنان را برای هدایت صحیح انسانها برانگیخت تا مسیر حق و سعادت همیشگی را به آنها نشان دهند.
زمینههای پذیرش پیامبران
از ابتدای آفرینش انسان، دشمنی با وی آغاز گردید و با استناد به منابع تاریخی و متون مقدس، به راحتی میتوان دریافت که همواره طرفداران مسیر باطل و نادرستی نسبت به دوستداران و جویندگان حقیقت در اکثریت بودهاند.[2] از این رو یکی از چالشهای اساسی پیامبران پس از بعثت و آغاز تبلیغ، قانع ساختن مخاطبان و پذیرفته شدن توسط مردم بود.[3]
بنابر این، خداوند در مسیر همراهی و یاری فرستادگان خویش، معجزات خارق العادة و دست نایافتنی را به آنها عطا کرده تا مردم با دیدن این معجزات، به حقانیت سخنان پیامبر و دعوت وی اعتراف کرده و به خدا و رسولش ایمان بیاورند.
تاثیر اخلاق پیامبران و مردمداری
گرچه ارائه کردن معجزات، به عنوان اصلیترین دلیل راستی و صدق پیامبران شمرده میشود، اما به تصریح قرآن کریم،[4] وجود برخی زمینهها در پیامبران و البته نبودن برخی ویژگیها در آنها، برای بسیاری از مردم اهمیت فراوان داشته و پذیرش گفتار پیامبران و پیروی از آنان را به مخاطره میاندازد.
بسیاری از مخاطبان با دیدن رفتارهای اخلاقی از پیامبران و شیوههای مردم داری، شیفته و واله آنها میشوند و با نفوذ محبت پیامبران در قلبها، زمینههای پیروی از فرمان پیامبر در آنها ایجاد میشود. خوش خلقی و نرم خویی پیامبر در برابر کوتاهی و جهل مردم، باعث جذب سریعتر مردم شده و زمینههای الگوگیری از آنها را هموارتر میسازد.
عوامل فروکاهشی پذیرش
یکی از ویژگیهایی که زمینه را نزد مردم برای زشت جلوه دادن شخصیت پیامبر و نماینده خدا و به دنبال آن، کمتاثیر کردن گفتار ایشان فراهم میسازد، داشتن نیاکان و والدین بیاصل و نسب و حتی دارای سوابق زشت و ناپسند رفتاری است.
انسان عاقل و دارای وجدان و انصاف، پس از توجه به سیره و روش مردم، متوجه خواهد شد که اگر شخصیتی در میان ادعای جایگاه مهمی داشته باشد و مردم را به پذیرش رهبری خویش در مسائل معنوی و دینی فرا بخواند، اما پدر یا مادرش دارای گذشتهای ناپسند از نظر پاکی و خویشتنداری باشند و مردم از آنها به بدی یاد میکنند، در این صورت، تاثیر گفتار و درصد پذیرش سخنان آن شخص بسیار پایین خواهد آمد.[5]
در واقع، با توجه به آنکه هدف اصلی از آفرینش انسان، رسیدن او به کمال و سعادت است و این هدف تنها با پیروی از پیامبران و دین آسمانی محقق میشود، اگر خداوند کسی را به پیامبر برگزیند که حتی با ارائه معجزات متعدد، همچنان جایگاه و سطح پذیرش پایینی نزد مردم دارد، در این صورت به هدف اصلی از آفرینش انسان، آسیب جدی وارد خواهد شد و رسیدن به نتیجه مطلوب ناممکن است.[6]
استدلال شیعه بر ایمان والدین خاتم الانبیاء
بر اساس همین استدلال عقلی و ارائه مطلب وجدانی، شیعه بر این باور است که پیامبر اعظم صلیاللهعلیهوآله به عنوان آخرین فرستاده خدا برای رساندن انسان به سعادت و کمال، دارای ویژگی عصمت بوده و از هرگونه خطا و اشتباه به دور میباشند. همچنین شیعه بر این باور است که یکی از عوامل مهم تاثیرگذار در ایجاد علاقه روزافزون مردم به خاتم الانبیاء صلیاللهعلیهوآله آن بود که نیاکان و والدین ایشان نه تنها هیچگونه ویژگی ناپسند و مردمگریز همانند زنازادگی و اعتقادات شرکآلود نداشتند بلکه مسلمان و موحد بودهاند.[7]
پی نوشت
[1]. سبحانی، جعفر، الإلهيات، سوم، المركز العالمي للدراسات الإسلامية، 1412، ج1، ص: 284.
[2]. بحرانی، سیدهاشم، الإنصاف في النص على الأئمة الإثنى عشر، دوم، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1378، ص: 531.
[3]. مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، دوم، دار إحياء التراث العربي، 1403، ج11، ص: 92.
[4]. آلعمران/159.
[5]. شعرانی، ابوالحسن، شرح فارسى تجريد الاعتقاد، بیچا، اسلامیه، بیتا، ص: 487.
[6]. لاهیجی، عبدالرزاق، گوهر مراد، اول، نشر سايه، 1383، ص: 687.
[7]. صدوق، محمد، إعتقادات الإمامية، دوم، كنگره شيخ مفيد، 1414، ص: 110.