آیه «أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَيْرِ شَيْءٍ أَمْ هُمُ الْخَالِقُونَ»؛ «آيا بىهيچ خالقى پديد آمدهاند يا خود خالق خویشاند؟»، استدلال قرآنی بر وجود خداست که بیان میکند انسان خالق خود نیست و از طرفی از هیچ نیز به وجود نیامده، مبدا و خالقش خداست.
براهین و ادله متعددی بر وجود خداوند دلالت دارند. قرآن کریم نیز در برخی آیات به این مساله اشاره نموده و استدلال بر وجود خداوند را به صورت کوتاه؛ هرچند به صورت اشارهوار مطرح نموده است. یکی از شگفتیهای قرآن این است که مطالب عمیق در زمینه اعتقادات که در فلسفه و کلام، با تحلیل و تبیین فراوان و پیچیده بیان میشود، با بیان بسیار ساده و روان بیان میکند. در این نوشتار به آیهای اعتقادی که میتوان از آن برای اثبات وجود خدا بهره برد، اشاره میکنیم.
استدلال از طریق «قانون علیت»
در آيه 35 سوره طور که ناظر به خلقت موجودات و به ویژه انسان است، دو سوال مطرح شده، که میتوان با بهرهگیری از آن دو، استدلالی بر وجود خداوند ارائه داد:
«أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَيْرِ شَيْءٍ أَمْ هُمُ الْخَالِقُونَ»؛ «آيا بىهيچ خالقى پديد آمدهاند يا خود خالق خویشاند؟»
خداوند در این آیه به این نکته اشاره نموده که آفـرينش انسان و جهان نمیتواند بدون علت باشد. کسی نمیتواند خلقت این موجودات را از هیچ بداند. از سوی ديگر انسان نمیتواند خالق خود باشد و علت مادی دیگری نيـز توانايی خلقت جهان و انسان را ندارد؛ زیرا انسان و دیگر موجودات ممکن الوجودند و تا وقتی به موجودی که وجود برایش ضرورت دارد، ختم نشوند، به وجود نمیآیند. پس وجود خدا به عنوان موجودی که وجودش ضروری است، علت خلقت انسان و دیگر موجودات میباشد.
به بیان دیگر در این آيه شريفه در مورد انسان دو فرض مطرح شده است:
1. انسان بدون علّت آفريده شده باشد، «خُلِقُوا مِنْ غَيْرِ شَيْءٍ».[1]
2. انسان علت خود باشد، «أَمْ هُمُ الْخَالِقُونَ».[2]
این دو صورت به لحاظ عقلی، محال و نشدنی است، زيرا انسان پديده و به تعبیر دقیقتر ممکنالوجود است و هر پديده و ممکنالوجودی، چون وجودش ضروری نیست، برای به وجود آمدن نیازمند علّت است. علت اگر موجود نیازمند و ممکن باشد، نمیتواند توجیهگر وجود این موجودات ممکن باشد، پس در نهایت موجودی علت است که ممکن نباشد و او همان خداست.
تفکر و توجه فطری به خدا
علامه جوادی آملی ذیل آیه بالا به این نکته اشاره دارند که بیان خداوند در این آیه، بیانی هشدار و ارجاع به فطرت خدایاب و خداشناس انسان است. ایشان با اشاره به مفاد استدلالی آیه میفرمایند: «به نظر میرسد آياتی كه ذکرشده، نخست اين شبهه را طرح میکند كه انسان و جهان خودبهخود به وجود آمدهاند و مبدائی در پيدايش آنها نقش نداشته است! آنگاه برای حل اين شبهه با قرار دادن انسان در برابر چند سؤال هشداردهنده، منطق فطری او را برمیانگیزد تا وی با دقت در اين سؤالها، پاسخ لازم را بر اساس رهنمود وحی به دست آورد بدین ترتیب كه میپرسد: آيا میشود انسان بدون هيچ پدیدآورندهای به وجود آمده باشد؟ آيا ممكن است انسان پدیدآورنده خويش باشد؟ پس در آيات فوق، اولاً شک در اصل وجود مبدأ جهان امكان طرح گرديده است؛ ثانياً از شبهات و فرضهای ممكن جواب داده شده است. ثالثاً از انسان متفكر، به وجود داشتن مبدأ نظام هستی اعتراف گرفته شده است».[3]
البته ذکر این نکته نیز مهم است که این آیه شریفه قرآن کریم در مقام احتجاج با کفّارى است که از ایمان به پیامبر صلیاللهعلیهوآله طفره میرفتند. ازاینرو سؤالاتى را بهصورت «استفهام انکارى» از آنها میپرسد. این آیه صریحاً در مقام اثبات وجود خدا نیست، بلکه ضمناً مىتوان برهانى براى این مطلب از آیه استنباط کرد.[4]
پینوشت:
[1]. سوره طور، آیه35.
[2]. همان.
[3]. جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی، قم، نشر اسراء، ج 2، ص 27 و 28.
[4]. مصباح یزدی، محمدتقی، خداشناسی (معارف قرآن 1)، نشر موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ره، ص 34.