این فیلم برای به تصویر کشیدن آرزوهای نوجوانانی ساختهشده که میخواهند زودتر بزرگ شوند؛ چون در دنیای سادۀ خود، همۀ آنچه میخواهد را در بزرگ شدن میبینند، ولی از نگاه خود و در همان دنیای کوچک خودشان.
«شزم»؛ قهرمان درون همۀ ما | شاید در برههای در جوانی یا نوجوانی، همه ما با مشکلاتی مواجه شده باشیم که آرزو کنیم ای کاش نیروهایی ماورایی برای رفع آنها داشتیم. دی سی کمیکس بر روی همین حس ناامیدیِ ناشی از ناتوانی و خود کم بینی دست گذاشته تا از این حس آشنای ناخوشایند فیلمی سرگرم کننده بسازد.
شازم، فیلمی است که برای خانواده ساختهشده و قشر جوان و نوجوان را مخاطب مستقیم خود قرار داده است. این فیلم، بحرانهای روحی دوران نوجوانی را هدف قرار داده و در فضایی فانتزی، به نمایش قهرمانی میپردازد که در درون هرکسی میتواند وجود داشته باشد.
فیلم، با تولد یک ضدقهرمان آغاز میشود و علت اصلی این مسئله را عدم توجه، سرخوردگی و خود کم بینی، در اثر بدرفتاری پدر با فرزندش نشان می دهد. این توجه سینمای غرب به نقش و میزان اثر پدر در خانواده، از معضلاتی سرچشمه میگیرد که هم اکنون، جهان غرب در اثر ازهم پاشیدگی نهاد خانواده و کم رنگ شدن نقش پدر در آن جوامع با آن مواجه شده است. در حقیقت، فیلم میخواهد ریشه معضلات اجتماعی را در خانواده و مخصوصاً عملکرد غیرمسئولانه مردان در قبال تعهداتشان نسبت به خانواده جستوجو کند.
در طرف مقابل، قهرمان فیلم در تنهایی و با غم عمیق دوری از مادر رشد می یابد. قهرمان فیلم هنگام خردسالی مادرش را گم می کند و با امید به یافتن مادرش در نوانخانه بزرگ می شود. این توجه به نقش مادر در رشد شخصیتیِ فرزند که از سوی سینماگران غربی مطرح می شود هم، خود مسئله جالبی است.
نکته اصلی فیلم بر همین موضوع استوار شده است؛ یعنی محوریت خانواده (ولو عاریهای) و اخلاق. در تمامی صحنه های فیلم، شاهد سادگی و بیآلایش بودن قهرمان داستان هستیم؛ به طوری که کارگردان بر هیچچیز به جز همین رفتارهای اخلاق مدارِ مخصوص دوره نوجوانی تمرکز نکرده است؛ این مسئله آن چنان در فیلم پررنگ است که حتی پرداخت کافی نسبت به ضد قهرمان انجام نداده و این نکته در خصوص همه افراد و شخصیتهای جانبی فیلم هم صادق است.
این فیلم، برای به تصویر کشیدن آرزوهای نوجوانانی ساختهشده که میخواهند زودتر بزرگ شوند؛ چون در دنیای سادهی خود، همۀ آنچه میخواهد را در بزرگ شدن میبینند، ولی از نگاه خود و در همان دنیای کوچک خودشان.
روابط میان شخصیتهای فیلم چنان ساده و صمیمی طراحی شده که سطح فیلم را به خانوادگی و مناسب جوانان تقلیل داده است، ولی این چیزی از جذابیت آن کم نکرده است. اخلاق مداری و ادب نوجوانی که به قامت یک فرد بزرگسال درآمده، صحنههای زدوخورد همگونشده با شوخی و طنز ساده، جذابیتهای جلوههای ویژه و دیگر موارد گنجاندهشده در این فیلم، همه و همه نکاتی هستند که این فیلم را به ساختهای دلپذیر از دیسی تبدیل کردهاند.
البته باید توجه داشت که همه اینها ذیل فرهنگ و فلسفه غرب تعریف میشود. غرب با سبک زندگی درگیر کنندهای که برای جامعه خودساخته است، توانسته از عهده کنترل تحرکات اجتماعی و اعتراضات گاه و بی گاه اقشار تحتفشار جامعه در طبقات پایینی بربیاید؛ ولی این نسخهای نیست که بتوان برای دیگر جوامع نیز تجویز کرد.
دور کردن قشر جوان جامعه از حقایق زندگی اجتماعی و تلاش برای رشد و ارتقاء سطح زندگی، و همینطور شجاعت رویارویی با مشکلات و پذیرش تفاوتها و همچنین حل مشکلات با افزایش دانایی و فرزانگی و با استفاده از نوآوری و تلاش، چیزهایی هستند که در این فیلم کتمان شده است.
پر کردن ذهن جوانان با اوهام و تخیل، دقیقاً همان چیزی است که غرب برای جوامع توسعهیافته مبتنی بر صنعت و تربیت کارگرانِ خودش میخواهد؛ سیاستی که در دیگر جوامع، خصوصاً جوامع درحالتوسعه، بهگونهای واژگون عمل میکند.
وقتی ذهن جوان و پویای نسلی که قرار است آیندهساز یک کشور باشند، با مسائلی پر شود که تنها نمایی پوشالین است از آیندهای که هیچگاه به وقوع نخواهد پیوست، آنگاه دیگر نمیتوان انتظار پویایی از آن جامعه داشت، و غرب این مسئله را بهخوبی درک کرده است.
جهانبینی غربی به دنبال پاسخ دادن به سؤالهایی است که هنوز در ذهن جوان، شکل نگرفته و به این واسطه، جوان را از تفکر صحیح باز می دارد.
شایسته است ساختههای غرب را با دیدی عمیق تر و گسترده تر به تماشا بنشینیم؛ چراکه هیچگاه نمیتوان به کسانی اعتماد کرد که جهان را جنگل میداند و خود را سلطان آن.