بسیاری از تحلیلگران غیرایرانی معتقدند که تضاد با اسرائیل، اختصاص به جمهوری اسلامی ایران ندارد؛ بلکه ماهیت تنشآفرین این رژیم، موجبات تضاد با سایر کشورها را فراهم میآورد.
به اذعان بسیاری از تحلیلگران غربی، سیاستهای مبتنی بر تنش اسرائیل که تمام ماهیت این رژیم غاصب را تشکیل میدهد، طوری طراحی شده است که مقابلۀ با آن، در اولویت سیاست خارجی هر دولتی، ممکن است قرار گیرد .
در همین زمینه، گراهام فولر نویسنده و تحلیلگر سیاسی آمریکایی معتقد است: «اسرائیل دولتی است که به صورت بنیادین، به دنبال توسعه قدرت خود است؛ البته نمیگویم این تمایل، ضرورتاً به معنای توسعه قلمرو آنهاست اما اسرائیل به دنبال گسترش قدرت نظامی، ژئوپلیتیکی و سیاسی خود در سراسر منطقه است. در نتیجه، بخشی از تنشهایی که در منطقه پیش میآید، از این سیاست اسرائیل نشئت میگیرد.»
این مقام ارشد پیشین اطلاعاتی آمریکا در ادامه افزود: «همانطور که میدانیم، مسئله اسرائیل و فلسطین، موضوعی قابلتوجه در میان مسلمانان خاورمیانه و غرب آسیا است. ضمن اینکه، ایران یکی از معدود کشورهایی بود که در مقابل اسرائیل، فراخوان مقاومت و ایستادگی داد و این ایده در سرزمینهای فلسطینی مورد استقبال قرار گرفت.»
گراهام فولر معتقد است: «حتی اگر فرض کنیم که جمهوری اسلامی دیگر وجود ندارد و این سیستم سقوط کرده است، در آن صورت هم من فکر نمیکنم که ما شاهد روابط گرمی میان ایران و اسرائیل باشیم. ممکن است حکومت جدید در ایران روابط کمتر خصومتآمیزی در قبال اسرائیل در پیش بگیرد؛ اما فکر نمیکنم که روابط گرمی میان دو طرف شکل گیرد و من اختلافات طرفین را بیشتر ژئوپلیتیکی میبینیم تا اینکه یک مسئله ایدئولوژیک باشد.» [1]
این نوع از تحلیلها در قبال اسرائیل را میتوان فصلی نو در تاریخ این رژیم برشمرد؛ بهطوریکه وقتی قطعنامهٔ مجمععمومی سازمان ملل مبنی بر رأی به الزام اسرائیل به ازبینبردن تسلیحات هستهایاش [2] و نیز تحرکات ملی مردم بسیاری از کشورها در حمایت از فلسطین، حتی در جریان جام جهانی قطر (حمایت بازیکنان تیم ملی مراکش از فلسطین و اهتزاز پرچم این کشور در مقاطع مختلف) همه، نشان از شکلگیری اجماعی نو در این زمینه است. [3]
پینوشت:
1. یورونیوز، https://b2n.ir/y41450
2. العالم، https://b2n.ir/m06625
3. مشرق، mshrgh.ir/1443443