برخی سلبریتیها از دیرباز پیادهنظام دشمن در جامعهاند و باعث تأثیرات منفی بر باورهای اصیل و تغییر ساختار فرهنگی مردم میشوند؛ حال آنکه از دیدگاه اسلام، شهرت و سرشناسی نمیتواند ملاک مقبولیت و پذیرش سخنان و رفتار دیگران باشد.
بیترديد رشد و توسعه جوامع انسانى در ابعاد گوناگون فرهنگی ، اجتماعى و اقتصادى و رشد هميشگى و بالندگى پياپى ارزشهاى بلند معنوى در همه حوزههاى زندگى، در گرو فهم سلیقه و علاقمهمندی نسل جوان و اهتمام به امور آنان است .
ازاينروست كه جوانان همواره در طول تاريخ، كانون اصلى توجه مصلحان و نيز هدف اساسى تهاجم مفسدان بودهاند؛ چراكه عالَم جوانى همانگونه که میتواند منشأ نيکترين تحولات زندگى آدمى گردد، به همان ميزان در معرض فتنهانگيزترين آسيبهاى اخلاقى، فرهنگى و معنوى نيز هست.
تهاجم فرهنگی
قرآن، فقدان اخلاق را عامل انحطاط و انقراض و هلاکت بسيارى از ملتها میداند و برای آن مثالهای گوناگون بیان کرده است؛ برای مثال قوم نوح هلاک شدند؛ زیرا مفاسد اخلاقى به خانوادهها كشانده شده بود.[1] قوم لوط نیز به عذاب و فنا محكوم شدند؛ زيرا اخلاق جنسى در آنان به فساد گرائيده بود و مفاسد و منكرات به مجامع عمومى راه يافته بود.[2]
ازاینرو میتوان گفت آفت تهاجم فرهنگی، مقوله و چالش جدیدی نبوده و مردم هر دورهای از دیرباز با آن دستوپنجه نرم کردهاند.
بیشک هدف اصلی دشمن از تهاجم فرهنگی، ضربهزدن و خشکاندن باورهای اصیل مسلمانان یعنی توحید و ظلمستیزی است؛[3] اما برای رسیدن به این مقصود باطل، از مسیرهای انحرافی، جذاب و تحریککننده وارد میشود.
سلبریتیزدگی
واژه «سلبریتی» به معنای شخص مشهور، نامدار و سرشناس، چند دههای است که بر سر زبانها افتاده؛ اما نباید از تأثیرات منفی این جایگاه در جامعه غفلت ورزید. ظهور تکنولوژیهای نوین ارتباطی که باعث ایجاد شبکههای جهانی شده، پیامدی به عنوان شناور شدن ایدهها و هویتها را به دنبال داشته است. این وضعیت، یک قدرت بیسابقه به سلبریتیهایی مانند ورزشکاران، بازیگران مشهور سینما و خوانندگان میدهد که بر مسائل سیاسی – اجتماعی تأثیر عمدهای میگذارند.[4]
این مسئله تا آنجا پیش رفته که باعث شده بسیاری از افراد، هر کجا هستند، بهگونهای رفتار کنند که همیشه در رسانهها حضور داشته باشند و روی موج اخبار، دیده و شنیده شوند. همین «در پیش چشم بودن» باعث شده که این افراد، حضوری تقریباً دائم در زندگی توده مردم داشته باشند و مردم آنها را به عنوان الگوهای فرهنگی و حتی مرجع باورهای دینی بپذیرند و از آنها پیروی کنند.[5]
هشدار اسلام
با این وجود، اسلام به عنوان یک دین جامع و جاودان، همواره پیروان خویش را به صلاح و سعادت فراخوانده است و در مقوله پیروی از دیگران، عنصر شهرت و مقبولیت اجتماعی را ملاک پذیرش سخنان و رفتار دیگران نمیداند. چه بسیار افرادی که دارای شهرت و اعتبار بودهاند، اما رهبران معصوم آنها را فاقد شایستگی برای پیروی معرفی کردهاند.
مانند بانیان سقیفه که از شهرت و جایگاه خویشاوندی با پیامبر سوءاستفاده نموده، خود را برتر و بالاتر از دیگران دانستند و خلافت و جانشینی امیرالمؤمنین علیهالسلام را غصب کردند. یا همانند همسر پیامبر که دارای شهرتی بسیار بزرگ نزد تمام مسلمانان بود و توانست هزاران نفر را به گرد خویش درآورد و علیه خلیفه بر حق زمان، جنگ جمل را به راه بیندازد؛ اما این شهرت نتوانست برای او حقانیت ایجاد کند.
امیرالمؤمنین علیهالسلام در سخنی گهربار و در قالب یک غیبگویی صادقانه، از وضعیت آینده جوامع بشری پرده برداشت و فرمود: «يَأْتِي عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ عَضُوضٌ ... تنْهَدُ فِيهِ الْأَشْرَارُ وَ تُسْتَذَلُّ الْأَخْيَارُ»؛[6] «مردمان را زمانى بسيار دشوارگزنده فرا رسد. در آن روزگار، انسانهای بد، بلند مقدار شوند و خوبان، خوار و خفیف».
این حدیث نورانی به خوبی بیانگر تغییر مذاق مردم و پذیرش افراد نالایق در جامعه است.
رهیافت
با توجه به تهاجم فرهنگى غرب که توسط برخی سلبریتیها بهعنوان پیادهنظام صورت میگیرد، آژير خطری براى آنان كه ايمان به خدا داشته، درست میانديشند، به صدا در آمده است؛ هشدار از اين جهت كه اگر غيرت دینی و باورهای ایمانی تضعيف شود يا از وجود انسان خارج گردد، فرهنگ ويرانگر غرب جايگزين آن خواهد شد و تاروپود زندگى خانوادگى انسان و همچنین امنیت اجتماعی را بر باد خواهد داد.
از آثار شوم تهاجم فرهنگی پوچ و تهى كردن انسانها از ارزشهاى انسانى (مانند ظلمستیزی) و سقوط آنها در دره انحراف و بىعفتى و پيامدهاى ويرانگر و خانمانسوز آن است.
بهترین راهکار برای مقابله با این آفت، آگاه ساختن نسل جوان از خطرات «سلبریتیزدگی» است.
پینوشت:
1. هود: 32.
2. عنکبوت: 29.
3. پیشینه تهاجم فرهنگی، نشریه کتاب نقد، شماره 50.
4. سلبریتیها و فرایندهای هویتیابی سیاسی اجتماعی، نشریه نامه هویت، شماره 54.
5. سلبریتی شدن انتخابات؛ زمینهها و پیامدها، نشریه دیدبان امنیت، شماره 87.
6. رضی، سیدمحمد، نهج البلاغه، حکمت468.