من و تو تنها محصولی هستیم که نه میشود از ما دزدید و نه میتوان با آن رقابت کرد و نه میشود جلوی واردات و صادراتش را گرفت و نه میشود آن را ممنوع اعلام کرد. وقتی این چنین محصول منحصر به فردی در دستانمان داریم، چرا آن را به سودآوری نرسانیم!؟
این روزها هرکسی مقداری پول در بانک داشته باشد، از ترس افت ارزش آن، روی ملک یا طلا، سرمایهگذاری میکند؛ غافل از اینکه خانه، ماشین و ویلا همه ابزار آسایش هستند، نه سرمایه! اما آنچه در سرمایهگذاری واقعاً از آن غافل هستیم، به تعبیر امیرالمؤمنین علی عليهالسلام خود ما هستیم؛ «عَجِبْتُ لِمَن يُنْشِدُ ضـالَّتَهُ وَ قَدْ اَضَلَّ نَفْسَهُ فَلا يَطْلُبُها»[1]؛ «در شگفتم از كسى كه در پى يافتن گمشده خويش مىگردد، در حالى كه خود را گم كرده و در پى يافتن خويش نيست» .
بزرگترین سرمایه زندگی، خودمان هستیم و پرسودترین سرمایهگذاری که میتوانیم در زندگی انجام دهیم نیز کار کردن روی خودمان است. به چند دلیل سودی که از این کار میبریم، به شدت بیشتر از سرمایه ملک و طلاست:
اول اینکه طلا و ملک را میتوان از ما گرفت؛ چه با دزدی چه با فریب و نیرنگ و چه به هر دلیل دیگری، اما شخصیتی را که برای خود میسازیم، هیچ کس نمیتواند از ما بگیرد.
جالب است که چنین فردی هر جایی که برود حتی بعد از مرگ هم، شخصیتی را که برای خودش ساخته میتواند با خود ببرد؛ چون جزئی از وجودش شده است، ولی اموال و املاک را بعد از مرگ نمیتواند با خود ببرد.
دوم اینکه حتی اگر از لحاظ ریالی هم حساب کنیم، سرمایهگذاری روی شخصیت خودمان، سود بیشتری دارد. دارن هاردی در کتاب اثر مرکب میگوید: «برایان تریسی یک نصیحتی به من کرد که منجر شد که درآمد من در 27 سالگی به 50 میلیون دلار در سال برسد! روی شانههای من زد و گفت: دارن! من ضمانت میدهم که هر یک دلاری که روی خودت سرمایهگذاری کنی، 3000 دلار به دست آوری!»[2] هیچ بانک و مؤسسه مالی این حجم از سود را به ما نمیدهد.
سوم اینکه سرمایهگذاری روی شخصیت خودمان، اصلاً ریسک ندارد! ریسک یعنی دو تا پله بالا میرویم، ولی ممکن است که چهار پله سقوط کنیم! اما وقتی ما آگاهتر از قبل میشویم، یعنی رو به رشد هستیم و احتمال سقوطمان بسیار کم میشود.
فرض بگیرید که وارد اتاق تاریکی شدید و اصلاً نمیدانید که آنجا چه چیزی وجود دارد؛ یک لحظه چراغ را روشن میکنید و کاملاً متوجه میشوید که چه چیزهایی در آن اتاق وجود دارد، حالا در همان لحظه لامپ میسوزد و دوباره اتاق، تاریک میشود. شما هیچگاه به جهل قبلی برنمیگردید. چون میدانید که داخل آن اتاق چه چیزهایی است.
شما قبل از اینکه به مدرسه بروید، نمیدانستید 4 ضرب در 5 میشود 20، ولی وقتی فهمیدید دیگر به جهل قبلی برنمیگردید؛ این معنایش آن است که چنین سرمایهگذاری اصلاً سقوط ندارد، بلکه تنها صعود دارد.
چهارمین دلیل، وقتی ما دارایی خود را با کسی تقسیم میکنیم، طبعاً از دارایی ما کم میشود؛ تصور کنید که بنده یک میلیون پول دارم و شما هیچ پولی ندارید و میخواهیم این پول را تقسیم کنیم. چه اتفاقی میافتد؟ سهم بنده 500 هزار تومان میشود و سهم شما هم 500 هزار تومان! اما وقتی من یک ایده دارم و شما هم یک ایده دارید و باهم درباره ایدههایمان گفتگو میکنیم، آن وقت هریک از ما، دو ایده داریم.
من و تو تنها محصولی هستیم که نه میشود از ما دزدید و نه میتوان با آن رقابت کرد و نه میشود جلوی واردات و صادراتش را گرفت و نه میشود آن را ممنوع اعلام کرد. وقتی این چنین محصول منحصر به فردی در دستانمان داریم، چرا آن را به سودآوری نرسانیم!؟
پینوشت:
1- ریشهری، ميزان الحكمه، ج7، ص141.
2- اثر مرکب، دارن هاردی، ترجمه اکبر عباسی و شاهین بیات، ص 27.