قبح شکنیهای سریالی شبکه نمایش خانگی، اینبار نوبت به مجموعۀ بیگناه رسیده است.
با نفوذ شبکه نمایش خانگی در میان خانوادهها و جوانان، حالا باید بیش از گذشته به فعالیتهای این شبکه دقت و نظارت کرد؛ مسئلهای که اتفاقاً عکس آن در حال رخ دادن است.
چیزی که اکنون از این شبکه و آثار تولیدی آن مشاهده میشود، الگوگیری از سریالهای ترکی با محوریت مثلثهای عشقی، سیاهنمایی، خیانت، استفادۀ بیش از حد از دخانیات و عادیسازی روابط غلط و ... است؛ مسائلی که در تضاد با فرهنگ اسلامی - ایرانی ما قرار دارد و نشان از الگوسازی عمدی و غلط در جهت غربزدگی است .
اما جدیدترین اثری که در راستای همین حرکت ضد فرهنگیِ شبکه نمایش خانگی به پخش فیلیمو رسیده، سریال «بیگناه» به کارگردانی مهران احمدی و تهیهکنندگی مصطفی کیایی است که پیش از این، هم گناه را راهی این شبکه کرده بود.
داستان کلیشهای کنار کشیدن یک نفر از مثلث عشقی بهخاطر رفاقت، بدون هیچ زاویۀ نگاه جدید و عمق بخشیدن به قصه، حکایت از مواجهۀ با سریالی سطحی را دارد که در عموم آثار تولید شدۀ شبکه نمایش خانگی دیده میشود. اما فیلمساز سعی میکند با استفاده از لوکیشنهای لوکس و اشرافیگری، آرایشهای نامناسب و جذابیتهای بصریِ این چنینی، ضعف قصهگویی خود را بپوشاند؛ به مانند آثاری همچون دل، عاشقانه، همگناه و ...
احمدی با گنجاندن شخصیتهای متعدد تلاش دارد تا ضمن قبحزدایی از ناهنجاریهای اخلاقی و عادیسازی روابط محرم و نامحرم، دوستیهای خیابانی و خیانت به همسر، گریزی به مسائل اجتماعی و فرهنگی روزِ جامعه چون ماجرای جنبش «می تو» تا مصرف قرصهای محرک در میان دانشآموزان دبیرستانی و ماجرای بیتکوین و رمزارزها داشته باشد؛ اما نه تنها توفیقی به دست نمیآورد، بلکه فقط مخاطب را سردرگم میکند.
آیا نمایش این حد از اشرافیگری و زندگیهای لوکس، آن هم در این شرایط اقتصادی، با مواضع همین سلبریتیها تعارض جدی نداشته و نشان از ریاکاری ندارد؟ استفاده این همه بودجه برای ساخت چنین اثر بیکیفیت و ضعیفی که هیچ ضرورت و فایدهای ندارد، خلاف حرفها و استوریهای همین افراد همیشه طلبکار و معترض نیست؟
مهران احمدی و برادران کیایی با ساخت سریالهایی چون بیگناه، غیر از اتلافوقت مخاطب و هدر دادن سرمایه این مملکت، چه سودمندی به جامعه ارائه میدهند؟ قرار است مخاطب با دیدن این آثار به چه چیزی برسد؟ آثاری که نه محتوای اخلاقی درست و درمانی دارند و نه سرگرم کننده و قصهگو هستند؛ تنها به مخاطبی که با این نوع زندگی اشرافی فاصله زیادی دارد حس شکست، ناامیدی و سرخوردگی القا میشود؛ آن هم در حالی که تنها راه حل امروز جامعه، ما امید و امیدواری است.
فقدان فرایند نظارتی درست و در راستای ارزشهای اسلامی – ایرانی و در خدمت خانواده، به مدیران شبکه نمایش خانگی این اجازه را داده است تا به اجرای سیاستهای ضد فرهنگی خود پرداخته و با شدت به سوی ابتذال پیش بروند.