عجب صبری خدا دارد

11:13 - 1401/10/18

متن شعر «عجب صبری خدا دارد اگر من جای او بودم»

عجب صبری خدا دارد

عجب صبری خدا دارد

اگر من جای او بودم
که در همسایه ی صدها گرسنه، چند بزمی گرم عیش و نوش می‌دیدم
نخستین نعره مستانه را خاموش آندم
بر لب پیمانه میکردم

عجب صبر‌ی خدا دارد!
اگر من جای او بودم
که می‌دیدم یکی عریان و لرزان، دیگری پوشیده از صد جامۀ رنگین
زمین و آسمان را
واژگون، مستانه می‌کردم

عجب صبر‌ی خدا دارد!
اگر من جای او بودم
نه طاعت می پذیرفتم
نه گوش از بهر استغفار این بیدادگرها تیز کرده
پاره پاره در کف زاهد نمایان
سبحۀ، صد دانه می‌کردم

عجب صبری خدا دارد!
اگر من جای او بودم
برای خاطر تنها یکی مجنون صحرا گرد بی سامان
هزاران لیلی ناز آفرین را کو به کو
آواره و، دیوانه می‌کردم

عجب صبری خدا دارد

عجب صبری خدا دارد

عجب صبری خدا دارد
اگر من جای او بودم
بگرد شمع سوزان دل عشاق سر گردان
سراپای وجود بی وفا معشوق را
پروانه می‌کردم

عجب صبری خدا دارد
اگر من جای او بودم
بعرش کبریایی، با همه صبر خدایی
تا که می‌دیدم عزیز نابجایی، ناز بر یک ناروا گردیده خواری می‌فروشد
گردش این چرخ را
وارونه ، بی صبرانه می‌کردم .

عجب صبری خدا دارد!
اگر من جای او بودم
که می‌دیدم مشوش عارف و عامی، ز برق فتنۀ این علم عالم سوز مردم کش
بجز اندیشه عشق و وفا، معدوم هر فکری
در این دنیای پر افسانه می‌کردم

عجب صبری خدا دارد!
چرا من جای او باشم
همین بهتر که او خود جای خود بنشسته و، تاب تماشای تمام زشتکاری‌های این مخلوق را دارد
و گر نه من بجای او چو بودم
یکنفس کی عادلانه سازشی
با جاهل و فرزانه می‌کردم

عجب صبری خدا دارد! عجب صبری خدا دارد!

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
6 + 2 =
*****