کمال‌طلبی در نهاد انسان

09:37 - 1401/11/03

انسان موجودی کمال‌طلب است و افعالش را به منظور رسیدن به منفعتی انجام می‌دهد. در این میان دین؛ با معرفی کمال و منفعت حقیقی عامل هدایت انسان در مسیر صحیح و رسیدن او به سعادت و آرامش حقیقی است.

انسان موجودی مختار و انتخاب‌گر است و می‌تواند از میان افعال مختلف یکی از آنها را انتخاب کند. به عنوان مثال من می‌توانم این سطرها را بنویسم یا ننویسم، شما می‌توانید این صفحه را باز نگه‌دارید یا ببندید. هم چنین شما از میان مطالعه، ورزش، تماشای تلوزیون و... مطالعه را انتخاب کرده‌اید .

از طرفی روشن است که انتخاب انسان امری بی‌علت و گزافه نیست. ما بر اساس معیار‌هایی دست به انتخاب می‌زنیم و بدون دلیل کاری را بر دیگری ترجیح نمی‌دهیم.

اما انسان بر اساس چه معیاری یک فعل را بر سایر افعال ترجیح می‌دهد؟ چرا من نوشتن را انتخاب کردم و چرا شما اکنون مشغول تماشای تلوزیون نیستید و این مطلب را مطالعه می‌نمایید؟

علت غایی
پاسخ سؤال بالا ممکن است برای هر شخصی متفاوت باشد. یک نفر ممکن است این مطلب را بخواند تا آن را نقد کند و دیگری آن را مطالعه کند تا بر معلوماتش افزوده شود، در حالی که نفر سومی می‌خواهد برای نوشتن مقاله‌ای از آن کمک بگیرد. اما هدف این افراد از نقد، افزایش معلومات و نوشتن مقاله، خوداین امور نیست. آنان این کارها را انجام می‌دهند که به هدفی بالاتر برسند. به عنوان مثال آن کس که به دنبال درآمد است، درآمد را می‌خواهد تا بتواند ازدواج کند، ازدواج کند تا آسایش داشته باشد، آسایش داشته باشد تا... . اما این انگیزه‌ها باید در جایی پایان یابد. فلاسفه این نقطه پایان را "حب به ذات" یعنی "دوست‌ داشتن خود" می‌دانند.[1]
انسان چون وجود خود را دوست دارد، امور سازگار با خود را نیز دوست دارد و به دنبال کسب آنها می‌رود. این امور را کمال می‌گویند. از این رو می‌توان تمام انسان‌ها را کمال طلب دانست.

کمال حقیقی و پنداری
اما اگر همه انسان‌ها کمال طلب هستند پس چرا همه آنها به صورت یکسان عمل نمی‌کنند؟

پاسخ این سؤال به اختلاف در فهم مصداق کمال باز می‌گردد. فردی خود را صرفاً موجودی جسمانی دانسته و در نتیجه قدرت جسمانی را کمال می‌داند و به دنبال بدنسازی می‌رود. شخص دیگری گمان می‌کند که ثروتمندی کمالی برای انسان است؛ هرچند برای کسب آن بسیاری دیگر فقیر شوند. این گونه اهداف که در واقع ارزشمند نیستند را کمال‌ِ پنداری می‌گویند، یعنی آنچه به پندار شخص انجام دهنده کمال است.

افعال و اعمال اخلاقی همچون راستگویی، کمک به دیگران و... از این قاعده مستثنی نیستند. فاعل مختار به دلیل حب ذات و برای رسیدن به کمال، این افعال را انجام ‌می‌دهد. اگر شخص دیندار باشد کمال را در رضایت خدا، کسب رضوان او، ورود به بهشت و یا دوری از جهنم می‌داند. دین نیز در یافتن مصادیق به او کمک می‌کند؛ مثلا به او می‌گوید خاندن نماز صبح باعث کمال توست و یا خوردن گوشت خوک باعث دوری تو از کمال می‌شود. در مقابل شخص بی‌دین برای رسیدن به رضایت دیگران، کسب شهرت و قدرت و... به انجام چنین اعمالی مبادرت می‌ورزد. چنین شخصی به دلیل دوری از تعلمیات دینی ناگزیر است خود کمالات را تشخیص دهد و به جهت علم محدودش در بسیاری از موارد آنچه به واقع کمال نیست را کمال پنداشته و به دنبال آدرس غلط می‌رود.

حاصل آنکه منفعت‌طلبی یا کمال‌طلبی که برخاسته از حب به ذات است در افراد بی‌دین و دین‌دار به صورت مشترک وجود دارد. اما آنچه در این افراد متفاوت است، انگیزه‌های ثانویه و تشخیص مصادیق کمال است. اشخاص بی‌دین غالباً در دام کمالات پنداری می‌افتند، در حالیکه اشخاص دین‌دار به دلیل تبعیت از خدای عالم و حکیم، ارزش‌های حقیقی را دنبال کرده و کمال بیشتری کسب می‌نمایند.

پی‌نوشت:
[1]. مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش فلسفه، انتشارات موسسه امام خمینی، 1398ش، ج2، ص131تا135.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
8 + 7 =
*****