خداوند به عنوان مالک مخلوقات، تعیین کننده حاکم روی زمین است و هرکسی بدون اذن و اراده تشریعی او حکومتی را به دست گیرد، طاغوت شمرده میشود.
بینش توحیدى و بهویژه توحید در مالکیت، پیامدهای فراوانی دارد و مهمترین نکتهای که میتوان از توحید در مالکیت به دست آورد، حکمرانی افراد در زمین به خواست خداست؛ چراکه آنچه در جهان و هر چه در آن است، مِلک خداوند و در سیطره اوست و هرشخصی فقط با اجازه او، حق حکومت داشته و حاکمیتش مشروع است .
حاکم و حکمران جامعه، با دستورات و اعمال قدرتی که دارد، تصرف در عالم میکند و با توجه به اینکه عالم، مِلک خداست، اگر کسی بخواهد در مِلک او هرگونه اعمال قدرت و تصرف کند، باید از سوی خدا اجازه داشته باشد. ازاینرو اگر کسی بدون اذن الهی در روی زمین، پادشاهی و رهبری کند، ظالم، غاصب و طاغوت است.
برای فهم این مسئله میتوان به این مثال ساده توجه نمود که فرض کنید شما باغی داشته باشید که متعلق به خودتان باشد، حال شخص دیگری بیاید و برای این باغ تعیین تکلیف کند. شما و هر نظارهگرِ چنین رخدادی، تعجب میکنید که این شخص به چه مجوزی در مِلک و زمین من دخالت میکند؟
حال در عالم نیز چنین است، وقتی خالق و مالک تمام مخلوقات خداى حکیم است، فقط او حق دارد تعیین کند، چه کسی در زمین، حق حاکمیت و تصرف در مخلوقاتش را دارا است و خداوند متعال بر اساس حکمتش، به انبیای الهی و ائمه علیهمالسلام و به دنبال آن، ولیفقیه اجازه حکمرانی داده است و ولایتفقیه بر اساس ادله معتبر عقلی و نقلی، امتداد ولایت و حکومت معصومان است.[1]
پس توحید در مالکیت مستلزم باور به حکمرانی افرادی است که خداوند اجازه به رهبری آنان داده است.
پینوشت:
[1]. علامه مصباح يزدی، محمدتقی، حکيمانهترين حکومت، کاوشی در نظريۀ ولایتفقیه، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، ص190ـ 195.