- اگر 20 سال رؤیایی در ذهن شما باقی است و هنوز به آن نرسیدید، معنایش این نیست که خداوند آن را به شما نداده است، بلکه معنایش این است که شما در این 20 سال، برای تحقق آن آرزو آماده نشدهاید.
تا حالا به این فکر کردید که چرا رؤیای شما شبیه دوستان و حتی شبیه خواهر و برادرتان نیست؟ مثلاً چرا یکی از آنها دوست دارد خواننده شود، ولی شما دوست دارید نویسنده شوید؟ رؤیاها از کجا به قلب میآیند و سرمنشأ آنها کجاست؟
رؤیاها را خداوند در قلب ما میکارد. موضوع مهم این است که رؤیای هرکس متناسب با استعدادی است که در وجودش کاشته شده است. شما هیچ کودک 4 سالهای را در دنیا نمیبینید که رؤیای پدر شدن را داشته باشد. اصلاً همچین آرزویی به ذهنش خطور نمیکند؛ چون هنوز استعداد محقق کردن همچین رؤیایی را ندارد. اگر یک رؤیا مدام به ذهن شما سرک میکشد، بدانید که توانایی رسیدن به آن، در وجود شما شکل گرفته است. خداوند دوست ندارد بندههایش حسرت بکشند! به همین خاطر رؤیای رسیدن به چیزی که استعدادش را ندارند در قلبشان نمیگذارد. پس اگر رؤیایی را در قلبتان گذاشت؛ یعنی استعدادش را از قبل در شما گذاشته است .
مسئله مهم، این است به محض اینکه رؤیایتان را با خداوند در میان میگذارید، در همان لحظه به اجابت میرسد. چون اگر خداوند قصد به اجابت رساندنش را نداشت، از اول این رؤیا را در سینه شما نمیگذاشت؛ مثلاً شما دوست دارید کتابی بنویسید که جزو صد کتاب پرفروش دنیا شود، به محض اینکه این را از خداوند میخواهید، اجابت میشود؛ چون تنها چند دلیل وجود دارد که این درخواست شما رد شود:
1- خداوند از محقق کردن درخواست شما عاجز باشد که این اصلاً بیمعنی است.
2- خداوند خسیس باشد و نخواهد به شما بدهد، درصورتیکه خداوند بخشنده است.
3- خداوند عقدهای باشد و نتواند خوشحالی و لذت بردن شما را ببیند، در صورتی که خداوند از همه این نقصها پاک و منزه است.
اینجا یک سؤال خیلی مهم پیش میآید، اگر هر چیزی را که میخواهیم به اجابت میرسد، پس چرا آرزوهایمان را نداریم؟ چون فرق است بین اجابت و تحقق یک آرزو.
استجابت یعنی درخواست شما از طرف خداوند پذیرفته شده است، اما تحقق یعنی آن آرزو لباس وجود به تن کند و به واقعیت تبدیل شود. رازی که شما باید بدانید این است که بین مرحله استجابت و مرحله تحقق، مرحلهای وجود دارد به نام آمادهسازی! هم مرحله استجابت و هم مرحله تحقق را خداوند بر عهده میگیرد، اما مرحله آماده سازی، کاملاً وظیفه ماست؛ یعنی خداوند رؤیایی را در سینه ما میکارد و خودش اسباب را طوری در کنار هم قرار میدهد که آن رؤیا محقق شود، اما مرحلهی بین این دو که مرحله آماده سازی است کاملاً وظیفه ماست.
هرچقدر مرحله آماده سازی ما بیشتر طول بکشد، تحقق رؤیایمان هم عقبتر خواهد افتاد. اگر 20 سال رؤیایی در ذهن شما باقی است و هنوز به آن نرسیدید، معنایش، این نیست که خداوند آن را به شما نداده است، بلکه معنایش این است که شما در این 20 سال، برای تحقق آن آرزو آماده نشدهاید.
ما شبیه بچه 4 سالهای هستیم که پدرش برای تولد ده سالگیاش یک دوچرخه فوقالعاده خریده است و آن را بالای کمد گذاشته است. چون میداند روزی که این بچه اینقدر قد بکشد که بتواند آن دوچرخه را از بالای کمد پایین بیاورد، معنیاش این است که دهسالهاش شده است و آمادگی سوار شدن روی آن دوچرخه را دارد، امّا آن بچه هر شب با این سؤال که آیا پدرم آن دوچرخهای که برای ده سالگی من قول داده بود میخرد یا نه، به خواب میرود، در صورتی که آرزویش خیلی وقت است که مستجاب شده، ولی زمان تحققش وقتی میرسد که از لحاظ جسمی آمادگی سوار شدن بر آن دوچرخه را داشته باشد.
این دنیا، جهان فراوانی است و هیچ چیز در این جهان کم نیست؛ چون سرمنشأ این دنیا خداوند است و از سمت این سرچشمه به سمت تمام خلایق یک آبشار عظیمی از لطف و مهربانی و ثروت و فراوانی در جریان است. هر ظرفی با هراندازهای به محض اینکه زیر این آبشار عظیم گرفته شود، لب به لب پر میشود؛ چون برای خداوند قبیح و زشت است که ظرفی به درگاهش بلند شود و آن ظرف را نصف و نیمه پر کند و برگرداند.
هر آدمی یک ظرف وجودی دارد و دقیقاً به اندازه ظرفیت آن ظرف از این سرچشمه سهم میبرد. ظرفیت این ظرف را خود ما تعیین میکنیم. فرض کنید گنجینههای خداوند را به یک اقیانوسی تشبیه کنیم. اگر با یک استکان هزار بار هم تلاش کنیم، نمیتوانیم بیشتر از یک استکان آب ببریم و بعد میبینیم که یک شخصی از راه رسید و یک ظرف هزار لیتری را پر کرد و رفت. اینجا به اقیانوس اعتراض میکنیم که چرا من اینقدر آب بردم و آن شخص آنقدر آب برد؟ اما جواب اقیانوس همیشه این است که مشکل از کوچکی ظرف توست. اگر همه شما با ظرف هزار لیتری بیایید، از من چیزی کم نمیشود. ظرف بزرگتری بیاورید و آب بیشتری ببرید.
یادتان هست هر وقت از کمبود داشتههایمان حسابی ناراحت میشدیم و پیش مادرها یا مادربزرگهایمان میرفتیم و شاکی از این بودیم که چرا خداوند به من اینقدر داده است و به او آنقدر داده و آنها با آرامش خاصی به ما میگفتند: مادر جان، حتماً به صلاحت نبوده وگرنه خداوند که بخیل نیست!
جملهی به صلاحت نیست، دقیقاً ترجمهی سادهی این جمله است که هنوز ظرف وجودیات برای داشتن آن آرزو کوچک است. اگر چیزی زودتر از موعد به دست ما برسد یا خودمان را خراب میکنیم یا آن چیز را!
دقیقاً مثل بچهی 4 سالهای که دوچرخهای که برای دهسالگیاش گرفتند را در 4 سالگی به دستش برسانند؛ در آن صورت یا خودش را به زمین میزند و زخمی میشود یا دوچرخه را به زمین میزند و خراب میکند. چه زیبا مولوی در این باره میسراید:
دانۀ هر مرغ اندازه وى است طعمه هر مرغ انجيرى كى است
طفل را گر نان دهى بر جاى شير طفل مسكين را از آن نان مرده گير
چون كه دندانها بر آرد بعد از آن هم به خود گردد دلش جوياى نان[1]
پینوشت:
1- مثنوی مولوی، دفتر اول، ص 29.