رویکردهای اخیر اتحادیه بیش از اینکه تبعات سیاسی برای ایران داشته باشد، تیر خلاص بر نمایش استقلال اروپا بوده و برملا شدن نیمه پنهان هژمونی سلطه را به دنبال دارد؛ مسئلهای که برای اروپا تبعات جبرانناپذیر جهانی خواهد داشت.
ایران و اروپا دو طرف دیپلماتیکی که در تلاقی مسائل بینالمللی همواره نیازمند به درک مواضع یکدیگر بودهاند تا شاید مسیری مشترک را بپیمایند. روابط ایران و اروپا در سالهای اخیر، روابط پر افتوخیزی بودهاست؛ از قطع ارتباط کامل تا برقراری روابط سیاسی در سطوح عالی. پرونده میکونوس تنها یک فصل پرتنش در روابط ایران با اتحادیه اروپاست که هنوز ندامتها، تأسفها و خاطرات تلخ آن از حافظه دیپلماتهای اروپایی پاک نشده است؛ پروندهای که در آن اتهام به چند تبعه ایرانی، به دولتمردان جمهوری اسلامی تسری پیدا کرد، و در نهایت با تدبیر رهبر معظم انقلاب به یک رسوایی برای این نهاد اروپایی تبدیل شد.
به تجربه ثابت شده است که -بهویژه در حدود 20 سال اخیر- سایه سنگین طرف سوم در گفتگوهای ایران و اروپا همواره تنشزا بوده است. گرچه ایران در دورهای با خوشبینی امیدوار بود که بتواند برای اروپا نقش مستقلی از آمریکا تعریف کرده و در سایه آن به تعاملات خود با این اتحادیه و گفتگوهای انتقادی ادامه دهد، اما بروز مسائلی مهم در رویکردهای این اتحادیه در برابر جمهوری اسلامی ایران، باعث گردیده است تهران از چنین انگارهای فاصله گرفته و تفکر جایگزینی را قبول نماید، که اروپا را در نقش مکمل سیاستهای آمریکا میبیند؛ یک تحلیل قوی که متأسفانه شواهد آن روزبهروز گستردهتر میشود!
گرچه هنوز ممکن است طرفداران نظریه تفکیک اروپا از آمریکا، تندرویهای اخیر این اتحادیه را درنتیجه قرابت اجباری آمریکا و اروپا آنهم به خاطر ترس از روسیه بدانند و چنین تصوری داشته باشند که اروپا در برابر کمکهای بیسابقه واشنگتن به اوکراین، چارهای جز همراهی با جو بایدن و سیاستهای وی در دیگر حوزهها همچون ایران را ندارند، اما واقعیت این است که همراهی اروپا با آمریکا از سر ناچاری نبوده و این اتحادیه همزمان با شکلگیری نظم نوین جهانی به یک شراکت راهبردی با آمریکا دستزده است.
ایران اکنون در مقابل دلبستگی اروپا به آمریکا و روشن شدن کامل هژمونی سلطه، که نیمهآشکار آن آمریکا بود و نیمه مخفی آن اروپا است، چارهای جز طراحی سیاستهای جدید در برابر اروپا متفاوت از آنچه تاکنون بوده است ندارد. ایران تاکنون با توجه به همراه نشدن کامل اروپا با آمریکا در پرونده هستهای و در موضوعاتی همچون اوکراین، با روسیه همکاری کاملی در فروش تسلیحات نظامی ننموده است و تلاش کرده است یک روابط سازنده با اروپا را پیش ببرد.
بیگمان اگر اروپا خواهان ثبت میکونوس دیگری در تاریخچه روابط با ایران است، باید بداند ایران دیگر رفتاری همانند میکونوس نخواهد داشت؛ ایران بهخوبی دریافته است که اروپای امروز که درصدد تروریستی اعلام کردن سپاه پاسداران بوده و علیرغم نهاد رسمی بودن آن در جمهوری اسلامی به تبعات آن فکر نمیکند، نیاز به واکنش مناسبتری دارد که قطعاً منافع این اتحادیه را مورد خطر قرار خواهد داد. این اتحادیه باید بداند که سیاست ایران در تنبیه آمریکا با راهبرد اخراج آن از منطقه، میتواند اروپا را هم دچار دردسر جدی کند. سیلی سختتری که پیشتر مقام معظم رهبری بدان اشاره و فرموده بودند، این بود که:
«یک روزی یکی از دولتهای اروپائی نسبت به جمهوری اسلامی اظهار علاقه و ارتباط و اینها میکرد؛ همان دولت سر قضیهی قهوهخانهی میکونوس دادگاه تشکیل داد، مسئولین درجهی یک کشور را در آن دادگاه متهم کرد! دولتهای اروپائی با آنها همدست شدند، همهشان سفرای خود را از تهران فراخوانی کردند؛ اینها که یادمان نرفته. خواستند سیلی بزنند، البته سیلی سختتری خوردند. از همین حسینیه آنچنان سیلیای خوردند که بعد تا مدتها دنبال علاجش بودند».[1]
اکنون باید منتظر اتحادیه اروپایی ماند که آیا به نظر مشورتی پارلمان اروپایی که نتیجه فشار رسانههای غربی است اعتنا خواهد کرد، یا همانگونه که آقای جوزف بورل مسئول اتحادیه اروپایی در گفتگوی تلفنی با آقای امیر عبدالهیان گفته، این قطعنامه فاقد ظرفیت اجرایی و صرفاً بازتابدهنده نگرانیهای اروپا است.
پینوشت:
[1]. بیانات در دیدار مسئولان نظام جمهوری اسلامی ایران، 1390/5/16.