مسئولان حکومتی میتوانند با بهرهمندی از برکات اعتکاف و برتری خدمترسانی به مردم از آن، بیش از پیش برای برطرف ساختن مشکلات اقتصادی مردم دیندار و همیشه در صحنه تلاش و کوشش خویش را به کار گیرند.
در اصطلاح فقهی، اعتکاف یعنی ماندن و توقف پیوسته در مسجد یا مسجد جامع به قصد عبادت، همراه با رعایت برخی احکام ویژه،[1] اما پیشینه این سنت را میتوان در ادیان توحیدی نیز ردیابی کرد. عزلتگزینی به قصد اعتکاف و عبادت در خانه خدا، از کارهای پیشینهدار در ادیان توحیدی گذشته است. پیامبران الهی و صالحان، گاه مدتی از جامعه دوری میگزیدند و در مساجد یا معابد به عبادت و مناجات با خدا میپرداختند. اعتکاف در شرایع الهی چندان اهمیت دارد که خداوند به دو پیامبر بزرگ خویش، ابراهیم و اسماعیل علیهماالسلام فرمان داده که خانهاش را برای اعتکاف کنندگان تطهیر کنند.[2]
اعتکاف در سیره معصومان
اهمیت این سنت پسندیده را در اسلام از اهتمام فراوان پیامبر اکرم صلىاللهعليهوآله به آن میتوان دریافت؛ به گونهای که ایشان تا پایان عمر اعتکاف را ترک نکرد. حتی در سال جنگ بدر که ایشان نتوانست اعتکاف کند، در سال بعد قضای آن را به جای آورد.[3] به فرموده امیر مؤمنان، پیامبر حتی هنگام ریزش باران و گل آلود شدن سر و صورتش اعتکاف را رها نکرد.[4] افزون بر این، انجام هر ساله این عبادت را از سوی ایشان در حالی که عهده دار مسئولیت حکومت اسلامی و دارای اشتغالهای فراوان بود، باید دلیلی بر اهمیت و جایگاه والای این عبادت در اسلام دانست.[5]
ثوابهای بیشمار اعتکاف
اهمیت و جایگاه والای اعتکاف و پاداش فراوان آن در روایات بیان شده است. بر پایه روایتی، خاتم الانبیاء صلیاللهعلیهوآله اعتکاف در ماه رمضان را برابر با دو حج و عمره دانست. در حدیثی دیگر، اعتکاف همراه ایمان و اخلاص را سبب آمرزش همه گناهان پیشین برشمرد. همچنین پاداش اعتکاف همراه ترک گناه برابر با پاداش همه کارهای نیک به شمار رفته است.[6] امام رضا علیهالسلام فرمودند:«اعتکاف یک شب ماه رمضان با یک حج و اعتکاف یک شب در مسجد النبی با یک حج و عمره برابر است.»[7]
پیوند مسئولان و مردم در ایام اعتکاف
ویژگیهای مثبت عمل عبادی اعتکاف بر کسی پوشیده نیست، اما با این حال، معصومان علیهمالسلام ارزش و اهمیت خدمترسانی به مردم را بالاتر از ثواب کسی دانستند که در مسجد و با حالت روزهداری به مدت سه شبانه روز مشغول عبادت خدا بوده است.
رسول خدا صلیاللهعلیهوآله فرمود:«هر کسی مؤمن گرسنهای را سير كند، خداوند طعم ميوههاى بهشتی را به او میچشاند، و هر کسی مومنی را از تشنگى سيراب سازد، خداوند او را از آبهای گوارای بهشتی مینوشاند، و هر كسی که مومنی را لباس مناسب بپوشاند، تا هنگامی که تار و پود آن لباس بر جسم آن مومن باقی باشد، در پناه خداوند خواهد بود. به خدا قسم که برآورده ساختن حاجت و نیاز مؤمن از يک ماه روزه و اعتكاف برتر و بالاتر است.»[8]
نقل شده که امام حسن مجتبى عليهالسلام در مسجد اعتكاف كرده بودند که شخصی نزد ایشان آمد و عرضه داشت:«اى فرزند رسول خدا، شخصى از من طلب دارد و میخواهد مرا به اين جهت به زندان افكند.» امام عليهالسلام فرمود:«به خدا سوگند اكنون مال و ثروتى ندارم كه قرض تو را بپردازم.» آن مرد گفت:«شما تشریف بیاورید و با طلبکار سخن بگویید.» امام مجتبى عليهالسلام كفش خود را پوشيد تا از مسجد خارج شود. یکی از یاران امام به ایشان عرضه داشت:«اى فرزند رسول خدا، آيا اعتكاف خود را فراموش نمودى؟» حضرت در پاسخ فرمود:«فراموش نكردم، ولى از پدرم امیرالمومنین علیهالسلام شنيدم كه او نیز از پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله نقل فرمود:«هر كس براى برآورده شدن حاجت و نیاز برادر دينى خود تلاش كند، گويا نُه هزار سال خدا را عبادت كرده به گونهای كه روزها را روزهدار بوده و شبها را به نماز ايستاده باشد.»[9]
از این رو، بسیار زیبنده و پسندیده است که مسئولان حکومتی با بهرهمندی از برکات اعتکاف و برتری خدمترسانی به مردم از آن، بیش از پیش برای برطرف ساختن مشکلات اقتصادی مردم دیندار و همیشه در صحنه تلاش و کوشش خویش را به کار گیرند.
پی نوشت
[1]. شاهرودی، سیدمحمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بيت عليهمالسلام، اول، مؤسسه دائرة المعارف فقه اسلامى، 1426، ج1، ص: 566.
[2]. بقره/125.
[3]. کلینی، محمد، الكافي، چهارم، دار الكتب الإسلامية، 1407، ج4، ص: 175.
[4]. ثقفی، ابراهیم، الغارات، اول، انجمن آثار ملى، 1395، ج1، ص: 250.
[5]. دانشنامه حج و حرمین شریفین، اول، پژوهشکده حج و زیارت، 1392، ج2، ص: 690-703. مدخل اعتکاف.
[6]. مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، دوم، دار إحياء التراث العربي، 1403، ج94، ص: 129.
[7]. ابن طاووس، علی، إقبال الأعمال، دوم، دار الكتب الإسلاميه، 1409، ج1، ص: 195.
[8]. عاملی، حر، وسائل الشيعة، اول، مؤسسة آل البيت عليهمالسلام، 1409، ج16، ص: 345.
[9]. صدوق، محمد، من لا يحضره الفقيه، دوم، جامعه مدرسین، 1413، ج2، ص: 190-189.