این روزها زندگی روزمره بهواسطه درهمتنیده شدن با فضای مجازی یکفصل جدیدی از زیست بشری را تجربه میکند. زندگی که در سایه لایک ها، لایوها از گستره زمینی جمع شده و در بستر فضای مجازی گسترانده شده است. بساطی عجیب که انسانها هم در آن عجیب شدهاند!
با همه دروغهایی که در فضای مجازی موج میزند، شاید تنها یک گزاره واقعی در آن وجود دارد، آنهم گزینه «ابزارهای» اجتماعی است، که در آن، فهرستی از پلتفرمها همچون: اینستاگرام، تلگرام، واتساپ و ... لیست شده است. ابزار یعنی وسیلهای که باید با آن کاری را انجام داد. این ابزار طبعاً پیش از آنکه به دست کاربر باشد در دستان سازندگان آن قرار دارد .
همه شبکههای فضای مجازی «ابزار» غرب برای به نظم درآوردن انسانها به شکل مدرن و جهانی شده هستند. آنها تصمیم دارند با این ابزارها، انسان را از حیثیتهای تاریخی و میهنی خود جدا نموده و آن را به یک جهانشهریِ بدون تعلق و پیشفرضهای ذهنی تبدیل کنند؛ تا از این رهگذر یک اَبَر دولت کاپیتالیستی زمام جهان را در دست بگیرد. فضا، فضای سلطه است. پلتفرم ها بیشتر به یک پادگان نظامیِ مجازی میماند که در آن افرادی به وسعت جهان به خدمت گرفتهشدهاند. ذهنها و فکرها در حال سربازی اجباری هستند و هر شب و روز دورههای مختلف را در حال گذراندن هستند.
پادگانی که قوانین آن نانوشته، اما لازمالاجرا است؛ ولی نه بهصورت اجباری و با تهدید بهاضافه خدمت و دادگاه نظامی. در این حصارِ بدون گوشه، فرماندهی خشک وخشنی وجود ندارد و بهجای آنان سوپراستارهایی از جنس خنده و ژست های عاطفی، که تنها با تکنیک و هنر رسانهای، خود را در نقش فرشتههای سرزمین آرزوها جا زدهاند!
این یک سادهاندیشی است که فکر کنیم در اینجا یک برابری و عدالت در استفاده از فضای موجود وجود دارد و سلسله مراتبی در کار نیست. در اینجا این بلاگرها هستند که به صورت ناخودآگاه دستورات را از سوپراستارها بهعنوان فرماندهی ستاد مشترک گرفته و به ردههای رزمی و دیگر پرسنل منتقل میکنند و این خرده بلاگرها هستند که در انتهای این شبکه پیچیده سلولی، مخاطب را بهسوی آنچه میخواهند رهنمون میکنند.
آیا این توهم توطئه و تفسیر ناروا از عصر دیجیتال نیست؟ خیر. اگر این بستر حاکی از جهان واقعی است و هرکسی برای خود مرزهایی دارد، پس چرا اینهمه یکدستی و همآوایی در آن مشاهده میشود؟ نظم موجود در این شبکههای اجتماعی آیا میتواند اتفاقی باشد؟
مدل زیست اجتماعی آنچنان متحدالشکل است، که باور به تصادفی بودن آن، تنها از دیوانگی ناشی میشود. به بلاگرهای شاخ و بی شاخ! نگاه کنید. به سبک معاشرت و ارتباط گرفتن آنها، به خندهها و ژستهای تصنعی آنها. گویا همگی سربازان یک پادگان هستند که لباسی یکرنگ و فرمینگ دارند.
در این پادگان ابزار انضباطی «فالو وآنفالو» است. اگر در راستای فضای حاکم، رفتار مجازی داشتید، جایزه تشویقی شما، سیل دنبال کنندگان است؛ اما اگر خلاف رفتار سازمانی عمل کنید، تنها میمانید یا به دست سربازان مطیع، سپرده خواهید شد تا شما را تنبیه جمعی کنند؛ و در صورت اصرار بر سرپیچی، با قوای فرماندهی کل، سرکوب خواهید شد!
شما در این فضای مجازی تاریک، حق بیدار کردن ندارید. بیدار شدن جرم است! حق کاریزما شدن، بدون سنخیت و هماهنگی با این فضا را ندارید! به دنیای رباتهای انساننما خوشآمدید. با وزارت دفاع آمریکا و ناتوی فرهنگی بمانید! ایکاش دانستن اینکه به دست چه کسانی مدیریت میشویم، اینقدر سخت نبود.