"بعد از رفتن" فیلم جدید آقای رضا نجاتی است که در جشنواره فیلم فجر به نمایش در آمد.

معرفی فیلم بعد از رفتن :
عوامل فیلم: تهیه کننده: محمود بابایی، نویسنده و کارگردان: رضا نجاتی، مدیر فیلمبرداری: آرمان فیاض، تدوین: عماد خدابخش، مشاور کارگردان: امیرحسین عسگری، طراح صحنه: امیرحسین حداد، آهنگساز: مسعود سخاوت دوست، مدیر صدابرداری: امیر عاشق حسینی، جلوههای ویژه بصری: محمد برادران، مدیر تولید: امیر نشاط، طراحی و ترکیب صدا: زهره علی اکبری، طراح گریم: مهدی صیاد، طراح لباس: چکامه میرخانجانی، عکاس: حسن شجاعی، جلوههای ویژه میدانی: آرش آقابیک، اصلاح رنگ و نور: فربد جلالی، برنامه ریز و دستیار اول کارگردان: حمیدرضا غفارزاده، منشی صحنه: غزل رشیدی.
بازیگران: صابر ابر، سارا بهرامی، پوریا رحیمی سام، پانته آ پناهی ها، بهرام شاه محمدلو، احترام برومند، روشنک گرامی، یسنا میرطهماسب، خسرو احمدی، حامی ترابی
بررسی و نقد فیلم بعد از رفتن :
اولین سوالی که بعد از تماشای فیلم بعد از رفتن از خودم پرسیدم این بود که "بعد از رفتن" به چه علتی به تولید رسیده است؟ آیا میخواهد حرف مهمی بزند؟ قرار است فرم و ساختار جدیدی را به سینمای ایران اضافه کند؟ آیا در پی قصهگویی ذاتی سینما است؟
چه چیزی در فیلمنامه(!)، تهیه کننده را جذب به سرمایه گذاری در این فیلم کرده است؟ آیا عوامل این فیلم چیزی از مخاطب شناسی میدانند؟ این فیلم قرار است چه طیفی از جامعه را به سینما بکشاند؟
به هر حال سینما از سه ضلع هنر، سرگرمی و صنعت تشکیل شده است و در حالت استاندارد یک اثر باید بتواند بودجه فیلم بعدی فیلمساز را هم تامین کند! آیا با این کیفیت نازل سینمایی "بعد از رفتن" میتواند بودجه خود را تامین کند؟
مهمترین نقطه ضعف فیلم بعد از رفتن فقدان یک فیلمنامه قصهگو است، یک داستان کوتاه شش دقیقه، یک ساعت و اندی به درازا کشیده شده است. تصویر هیچ کارکردی در جلو بردن قصه ندارد، اتفاقات مهم و گرهگشاییها نیز در چند دیالوگ اتفاق میافتد. فیلم پر است از پلانهای اضافه و ملال آور! گویا فیلمساز سینما را با عکاسی اشتباه گرفته است و به جای پلانهای هدفمند در راستای قصه گویی سینمایی، عکسهای توریستی به ما میدهد.
هیچ کدام از کارکترها شخصیت نمیشوند همه در حد تیپ باقی مانده و نویسنده نتوانسته است شخصیت پردازی درستی در فیلمنامه خلق کند. کارگردان نیز به تبع نتواسنته است از پس شخصیت پردازی بر بیاید.
بازیها به جزء بهرام شاه محمد لو غیر قابل قبول است. در شگفتم که فیلمسازان ایرانی تا کی میخواهند متوجه شوند که نمیشود روی صابر ابر به عنوان یک کارکتر اصلی تکیه کرد؟ تا کی فیلمها باید از بازیهای ضعیف او ضربه جدی بخورند؟
نکته دیگری که در ذهن نگارنده پرسش ایجاد کرده، شمایل پدر در سینمای امروز ایران است. موجودی که به همه چیز شبیه است الا بزرگ خانه! فیلم سینمایی "بعد از رفتن" نیز همین رویه را ادامه داده و موجودی مفلوک را به اسم پدر به مخاطبان خودش ارائه میدهد.
هم صابر ابر در جایگاه پدر هیچ کنش پدرانهای ندارد و هم بهرام شاه محمد لو شمایلی از پدرِ جامعه ایران ندارد.
مشکلات پدر فرزندی در این فیلم در نیامده است و ما دلیل این پرخاشگریهای صابر ابر علیه پدرش را نمیفهمیم. پرخاشگریهایی که حتی با وجود علت هم، درست و انسانی نیست چه برسید به اینکه هیچ دلیل درستی برای این عداوت و بی احترامی وجود ندارد.
تحقیر جایگاه پدر در سینما امری غیر انسانی است، که در طیف بسیاری از فیلمهای امروزه دیده میشود و متولیان فرهنگی که مجوز ساخت چنین فیلمهایی را به فیلمسازان میدهند باید آگاه باشند که تخریب جایگاه پدر یعنی تخریب خانواده، خانوادهای که امروز بیش از پیش نیازمند حفظ و ارتقای آن در جامعه هستیم.
در نگاه کلی فیلم سینمایی "بعد از رفتن" اثر ضعیفی است که هیچ چیز برای ارائه به مخاطب خویش ندارد و صرفا باعث هدر رفت بودجهای سنگین شده است.