بر همگان واضح و مبرهن است که ساواکیها، ناخن میکشیدند. اتوی داغ بر گردۀ افراد آزادیخواه بیگناه میگذاشتند. آتش سیگارشان را با تن مجروع زندانیها خاموش میکردند. سوزن به زیر ناخن آنها میزدند. آنها را در دیگ روغن سرخ میکردند. حال این جماعت خودشان و سازمانشان را ناجی ایران معرفی میکنند.
جماعتی که امروز دور هم جمع شدهاند برای براندازی، تفالههای کشورمان هستند که دور ریخته شدند و خودشان رفتن را برگزیدند. اما اکنون با برگزاری دورهمیهای بیست_سی نفره، قصد براندازی جمهوری اسلامی ایران را دارند .
افرادی که نه ایران برایشان مهم است نه ایرانی. چرا که مهم فقط به نان و نوا رسیدن است. حالا به هر قیمتی که شد. چه با تجزیۀ ایران و چه با آوارگی و نابودی ایرانی. تک تک افرادی که به نوعی رهبر جمعی از براندازان محسوب میشوند، بیپروا از تجزیۀ ایران و تکه و پاره شدن آن صحبت میکنند. چرا که همۀ کسانی که دنبال براندازی هستند، با هدفی متفاوت از هم دنبال پایان دادن به عمر جمهوری اسلامی ایران هستند.
از کُردهای عضو کوموله تا سازمان منافقین و پانعربها و... اما نکتهای که توجه را به سمت خود جلب میکند، سر برآوردن عدهای از لاک ترس و زندگی مخفیانه است. افرادی مثل پرویز ثابتی، شکنجهگر سفاک ساواک و امثال او. نکتۀ جالب ماجرا اینجاست که این افراد زمانی به خون فرزندان این کشور تشنه بودند و اقسام شکنجهها را روی آنها اجرا میکردند اما اکنون خود را حامی ایران و ایرانی جا میزنند.
وقیحتر از اینها کسانی هستند که از چنین افرادی حمایت میکنند. اخیراً هم در تجمعات این افراد مواجب بگیر و مزدور، پرچم ساواک در کنار دهها پرچم مختلف براندازان که خود نشانۀ هزار رنگی آنان است، به چشم میخورد. این دیگر تیر خلاص است برای اثبات اهداف شوم این جماعت بی خیر. فرض کنید فردی مثل پرویز ثابتی صاحب یک سمتی در کشور شود. مدیریت او چگونه خواهد بود؟ با ناخن کشیدن و سوزاندن پشت افراد بیگناه میخواهد مدیریت کند؟ عوض کردن جای جلاد و شهید کار این جماعت است.
از جلاد سفاک تصویری میسازد که گویی فرشتۀ نجات است. از یک سازمان مخوف، چنان چهرهای میسازد که گویی تنها سازمان بشردوستانۀ ایران بودهاست. ناجیان امروز یک مشت بیکار معتاد به الکل و مواد مخدر و هرزۀ بیبند و بار هستند که براندازی بیشتر برایشان تبدیل به شغلی نان و آبدار شده است.