بیایید تمرین کنیم در هر چیزی که به آن نگاه میکنیم، خودمان را مجبور کنیم به این سؤال پاسخ دهیم که چه نکته مثبتی در این اتفاق یا صحنه یا شخص یا بحث یا ... وجود داشت!
پرفسور حسابی میگوید: در دوران تحصیلاتم در آمریکا در یک کارگروهی با یک دختر آمریکایی به نام کاترین و یک شخصی به نام فلیپ که نمیشناختمش همگروه شدم.
از کاترین پرسیدم: فلیپ را میشناسی؟ گفت: آره، همون پسر خوشتیپه که موهای بلوند قشنگی داره. گفتم: نمیدونم کی رو میگی! گفت: همون پسر که کیف و کفشش رو همیشه باهم سِت میکنه دیگه. باز هم نفهمیدم منظورش که بود. کاترین صدایش را کمی پایین آورد و گفت: فلیپ دیگه، همون پسر مهربون که رو ویلچر میشینه .
این بار دقیقاً فهمیدم چه کسی را میگوید؛ ولی به طرز غیر قابل باوری به فکر فرو رفتم. آدم چقدر باید نگاهش به اطراف مثبت باشد. با خودم گفتم اگر کاترین از من در مورد فلیپ میپرسید چه میگفتم! حتماً سریع میگفتم: "همان معلوله دیگه". وقتی نگاه کاترین را با خودم مقایسه کردم، خیلی خجالت کشیدم.
بیایید تمرین کنیم در هر چیزی که به آن نگاه میکنیم، خودمان را مجبور کنیم به این سؤال پاسخ دهیم که چه نکته مثبتی در این اتفاق یا صحنه یا شخص یا بحث یا... وجود داشت!
منبع: برگرفته از کتاب مرد نخستین (زندگینامه داستانی پروفسور سیدمحمود حسابی).