به نداشته‌هایت فکر کن

14:42 - 1401/12/23

ما خیلی وقت است که روی صندلیِ خدایی نشستیم و بلند نمی‌شویم. بهتر است از آن صندلی بلند شویم و روی صندلی بندگی بشینیم. خدایی کردن به ما نمی‌آید. به ما فقط بندگی می‌آید و به بنده فقط شکرگزاری!

ذهن انسان برای تمرکز بر روی چیزهایی که هست طراحی شده و خیلی سخت می‌تواند روی چیزی که نیست تمرکز کند؛ مثلاً اگر من از شما بپرسم در اتاقتان چه چیزهایی دارید، شما سریع می‌گویید: کیف، لباس، لب‌تاب، موبایل و...؛ اما اگر از شما سؤال شود در اتاقتان چه چیزهایی ندارید، جوابش سخت می‌شود؛ چون چیزهایی که هست محدود است و چیزهایی که نیست، نامحدود! به همین خاطر ذهن انسان اتفاقاتی که نیفتاده را بی‌اهمیت‌تر از اتفاق‌هایی که افتاده تلقی می‌کند؛ در صورتی که اصلاً و ابداً این‌طور نیست.

اینکه امروز دندانتان درد نمی‌کند، به اندازه اینکه سرتان درد می‌کند، مهم است یا اینکه امروز از یک بلندی پرت نشدید به اندازه اینکه امروز جیبتان را زدند، مهم است.

فرض کنید از شما بپرسند امروز به حال خوب خود بین صفر تا ده چه نمره‌ای می‌دهید. ممکن است بگویید: شش! حال از شما می‌خواهم یک لیست از تمام اتفاقاتی را بنویسید که اگر اتفاق بیفتد، نمره شما از 6 به روی 9 یا 10 بالا می‌آید؛ مثل برنده شدن یک ماشین در بانک یا دیدن یک دوست قدیمی یا سفر به جزایر قناری! احتمالاً بیست تا سی مورد را بتوانید بنویسید. اسم این لیست را لیست سفید می‌گذاریم.

سپس از شما می‌خواهم یک لیست از تمام اتفاقاتی که می‌تواند حال امروز شما را از 6 به 1 کاهش دهد، بنویسید؛ مثل تصادف، افسردگی، ورشکستگی، سوختگی، جنون، فلج شدن، جنگ، داغ عزیزان و... . اسم این لیست را لیست سیاه می‌گذاریم. حال می‌بینید نه تنها این لیست طولانی‌تر و قدرتمندتر است، بلکه احتمال وقوعش نزدیک‌تر و محتمل‌تر است. اینکه امروز شما را برق یا گاز بگیرد، خیلی محتمل‌تر از این است که یک 206 در بانک برنده شوید. بین فلج شدن یا فلج نشدن هر آدمی، یک تصادف سه ثانیه‌ای فاصله است.

هرشب وقتی کسی از ما می‌پرسد امروز چه خبر، می‌گوییم: خبری نیست! امروز هم مثل بقیه روزها! جمله «خبری نیست» یعنی اینکه امروز هیچ کدام از موارد لیست سفیدِ من تیک نخورده؛ اما حواسمان نیست لازمه بخش زیادی از خوشبختی این است که هیچ کدام از موارد لیست سیاه هم تیک نخورد! تنها محقق شدن یکی از موارد لیست سیاه برای خراب کردن تمام موارد لیست سفید کافی است. اگر امروز تمام لذت‌های دنیا باهم برای شما اتفاق بیفتد، از برنده شدن گران‌ترین ماشین دنیا تا سفر به دور دنیا، تمام این حجم لذت فقط با یک جمله ساده از زبان یک دکتر که اگر امروز پای شما را از مچ قطع نکنیم، فردا مجبوریم از زانو قطع کنیم، به باد می‌رود. حتی یک دندان درد ساده برای خراب کردن لذت یک ویلای 500 متری کافی است.

ما آدم‌ها خیلی زود عادت می‌کنیم به حساب نکردن اتفاقاتی که خیلی وقت است نیفتاده! در صورتی که زمان، هیچ تضمینی نسبت به اتفاق نیفتادن چیزهای بد نمی‌دهد! اگر چیزی خیلی وقت است که اتفاق نیفتاده، دلیل نمی‌شود که دیگر اتفاق نیفتد! اگر سی سال است که رانندگی می‌کنید و هنوز تصادف نکردید، این دلیل نمی‌شود که امروز تصادف نکنید!

همین موضوع باعث می‌شود وقتی کسی از ما می‌پرسد چه خبر، از چیزهایی که اتفاق افتاده می‌گوییم: امروز با همسرم دعوام شد، امروز سردرد گرفتم، امروز جیبم را زدند! اما هیچ کسی یادش نمی‌آید امروز چه چیزهایی اتفاق نیفتاده است: امروز زلزله نیامده، امروز فلج نشدیم، امروز کور نشدیم، امروز ما را از سر کار اخراج نکردند، امروز کسی با آبروی ما بازی نکرده، امروز در خواب سکته نکردیم و از همه مهم‌تر امروز نمردیم! درست است که همه ما روزی می‌میریم، ولی حداقل اسم ما در لیست امروزی‌ها نبود.

همیشه همه به شما می‌گویند به داشته‌های خود فکر کنید؛ اما باید توجه داشت که اگر می‌خواهید به نداشته‌های خود فکر کنید، باید به همه نداشته‌های خود با هم فکر کنید: به نداشتن یک تومور بدخیم وسط سرتان، به نداشتن حسرت بچه و به نداشتن سرطان. انصاف این است که اگر قرار است بابت نداشته‌هایمان از خداوند شاکی باشیم، باید بابت تمام نداشته‌هایمان از او گله کنیم.

می‌دانید قصه چیست؟! قصه خیلی ساده است؛ ما انسان‌ها عادت کردیم. ما سال‌هاست که عادت کردیم به نشنیدن یکسری جمله؛ مثل این جمله که احتمال زنده بودن فرزندتان زیر ده درصد است یا شنیدن این جمله که شما به جرم قتل غیرعمد و عدم رضایت ولی دم به ده سال حبس محکوم شدید یا این جمله که فقط دو هفته وقت دارید یک کلیه با گروه خونی A+ پیدا کنید. چون عادت کردیم، خیلی طلبکارانه می‌گوییم: این چیزها که برای ما نیست. چرا نیست؟ اتفاقا هست! اما حقیقت این است که یک نیرویی از جنس عشق از بدو تولد تا روز آخر عمر، انگار ما را درون یک گوی شیشه‌ای حفظ می‌کند؛ یک نفر که حواسش حتی یک ثانیه هم از ما پرت نمی‌شود؛ حتی اگر حواس ما سال‌هاست که به او نباشد؛ یک نفر که بین ما و هزاران عاملی که در روز قصد شکستن این گوی شیشه‌ای را دارند، حائل شده است.

تمام این مطلبی که بیان شد، شاید تفسیر این دو جمله امام حسین علیه‌السلام در دعای عرفه باشد که فرمود: پروردگارا! اگر تمام خلائق جمع شوند، نمی‌توانند نعمت‌هایی که تو فقط به منِ یک نفر عطا کردی را بشمارند؛ نه اینکه شکر کنند! اما مهم‌تر از این نکته آن است که بلاهایی که در طول زندگی، تو از سر من دور و از من دفع کردی، خیلی بیشتر از نعمت‌هایی است که به من دادی.

ما خیلی وقت است که روی صندلیِ خدایی نشستیم و بلند نمی‌شویم. بهتر است از آن صندلی بلند شویم و روی صندلی بندگی بشینیم. خدایی کردن به ما نمی‌آید. به ما فقط بندگی می‌آید و به بنده فقط شکرگزاری!

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
4 + 0 =
*****