برداشتهای نادرست طالبان از جهاد در اسلام و تلاش برای تجاوز به کشورها و تشکیل و گسترش حکومت به نام اسلام، نه تنها با سیره نظامی پیامبر معظم اسلام همخوانی ندارد، بلکه دارای پیامدهای منفی مثل ایجاد نفرت از اسلام واقعی و از هم گسستگی امت اسلامی میباشد.
تمام مسلمانان بر این باورند که صاحب اصلی و رهبر واقعی دین اسلام خاتم الانبیاء صلیاللهعلیهوآله میباشد با این تفاوت که پیروان مکتب اهل بیت علیهمالسلام، ادامه این رهبری را در معصومان پس از پیامبر اکرم لازم میدانند اما دیگر مسلمانان، بدون ارائه هرگونه ضابطه عقلانی، اصلیترین شرط در رهبری یعنی عصمت را برای حاکمان اسلامی شرط نمیدانند. به همین دلیل امروز که در زمان غیبت معصوم علیهالسلام به سر میبریم، خوانشها و برداشتها از چگونگی حکومت اسلام بر جامعه کاملا متفاوت میباشد که گاهی وهن و خواری این دین الهی را به دنبال دارد.
اسلام اختیاری
خداوند متعال اراده فرموده که اسلام به عنوان آخرین دین و قانون در میان انسانها رواج پیدا کند و همین قانون الهی است که باعث سعادت و نیکبختی بشریت در دنیا و آخرت میشود. اما بنای خدا و تصمیم او برای این هدف مهم دارای یک پیششرط مهم و اساسی است و آن عبارتست از اختیار و اراده انسانها؛ خداوند به هر انسان عاقلی این فرصت را در طول زندگی میدهد که مسیر صحیح را از نادرست تشخیص داده و آن را به سامان برساند. هیچگاه خداوند اجبار و اکراه در پذیرش دین را مورد پذیرش قرار نمیدهد.
تشکیلات تدریجی
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله به عنوان نماینده تام الاختیار خداوند در میان انسانها مامور شدند تا این دین الهی را به مردم ابلاغ کنند. سیره تبیلغی ایشان مانند پیامبران پیشین با دعوتهای خصوصی و گروهی آغاز گردید و همانند امتهای گذشته، مخالفتها با پیامبر اعظم بیش از همراهیها بود. اما با این حال، صبر و بردباری در برابر سختیها در دستور کار پیامبر و مسلمانان قرار گرفت.
هجرت پیغمبر مکرم اسلام و مسلمانان به مدینه نقطه آغاز تشکیل حکومت اسلامی شد و به تدریج این تشکیلات استحکام پیدا کرد. دعوتها از منطقه عربستان به مرزهای مجاور و دیگر حکومتها گسترش پیدا کرد.
عملیاتهای جهادی
اما مخالفتهای دشمنان به مرحله عملیاتی و جنگ مسلحانه کشیده شد. در این صورت چارهای جز مقابله و مقاومت برای پاسداری از کیان اسلامی وجود نداشت. با اینکه مدت حکومت خاتم الانبیاء صلیاللهعلیهوآله و امیرالمومنین علیهالسلام طولانی نبود، اما هیچ گزارشی پیرامون سیره نظامی و سیاسی ایشان در مورد آغازگری جنگ بر ضد غیر مسلمانان و مخالفان حکومت اسلامی نقل نشده. همواره مشرکان و جاهلان بودند که اعلام جنگ کرده و آن را شروع کردند.[1]
جهاد نهایی
به فرموده قرآن، خداوند دو سیره و سنت حتمی دارد که باید محقق شود؛ نخست آنکه اسلام بر تمام دنیا حکومت کند و هیچ دینی در کنار آن نباید به رسمیت شناخته شود.[2] دیگر آنکه به انسانها فرصت و مجال پذیرش اسلام داده میشود و از اکراه و اجبار در این مورد پرهیز میشود.[3]
اما به اراده خداوند تنها امام مهدی علیهالسلام است که موفق میشود اسلام را در تمام جهان گسترش دهد؛ زیرا بر اساس روایات متواتر بین شیعه و اهل تسنن، روزی خواهد آمد که امام مهدی علیهالسلام بر جهان حاکم میشود و با حکومت ایشان هیچگونه ظلم و ستمی باقی نخواهد ماند و همه به مسیر صحیح هدایت خواهند شد.[4] بیشک برای رسیدن به این هدف مقدس، دشمنان به شدت مخالفت خواهند کرد. سیره و روش امام مهدی علیهالسلام همانند پیامبر مکرم اسلام، نخست دعوت به اسلام بر اساس استدلال و توضیح است و سپس مخالفان را از دم تیغ خواهد گذراند.
منطق جهادی شیعه
عالمان شیعه با درک صحیح از واقعیتهای موجود در دنیای معاصر مانند در اقلیت بودن جامعه شیعی و تبلیغهای منفی گسترده بر ضد اسلام عزیز، تنها به تشکیل حکومت اسلامی بسنده کردند که حمله و تجاوز به دیگر کشورها و حکومتها در دستور کار آن قرار ندارد.
اما نگاههای نادرست و برداشتهای غلط توسط برخی گروههای منسوب به اسلام مانند طالبان و داعش، و تلاش برای تجاوز به کشورها، تشکیل و گسترش حکومت به نام اسلام، نه تنها با سیره نظامی پیامبر معظم اسلام همخوانی ندارد، بلکه دارای پیامدهای منفی بسیار زیادی میباشد؛ ایجاد نفرت از اسلام واقعی و گسترش جنگ و خشونت بدون پشتوانه منطقی و از هم گسستگی امت اسلامی از مهمترین این پیامدها میباشد.
متاسفانه گروه طالبان که امروز حکومت در افغانستان را در اختیار دارد، در صدد تصرف و متحد نمودن کشورهای آسیای مرکزی و تبدیل آنها به یک کشور اسلامی هستند، با اینکه آنها در سالهای پیشین مدعی آن بودند که هیچگونه نیت توسعهطلبانهای نسبت به دیگر کشورها ندارند بلکه خواهان صلح و ثبات در کشور خود و داشتن مناسبات حُسن همجواری با تمام کشورهای همسایه میباشند.[5]
پی نوشت
[1]. جعفریان، رسول، سيره رسول خدا صلیاللهعلیهوآله، ص: 665. دليل ما.
[2]. توبه/33.
[3]. بقره/256.
[4]. الحموي الشافعي، فرائد السمطين، ج2، ص: 312. مؤسسة المحمود.
[5]. طالبان؛ روایتها و حقیقتها، نشریه مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، شماره 33.