مزاح، شوخطبعی و طنزگویی برای غمزدایی از چهرهها مورد سفارش همه ادیان الهی است. خداوند متعال کسی که میان جمعی مزاح و شوخطبعی کند تا به دیگران خوش بگذرد را دوست دارد. فرهنگسازی لطیفهگویی و شوخطبعی، کلید ورود به جامعه سالم است.
نگاهی اجمالی به جامعه امروزی نشان میدهد چهرهها بسیار خسته و اندوهگین است؛ اندوهی که گاهی به افسردگی و ناامیدی به زندگی ختم میشود و اگر فکری به حال آن نشود میتواند پیامهای مخربی برای حیات فردی، خانوادگی و اجتماعی به دنبال داشته باشد. در چنین دنیایی که غمها و اندوهها بر چهرهها نشسته و هر روز بیشتر میشود، باید فکری به حال آن کرد و برای تحقق نشاط و امیدواری در جامعه کوشید.
از راهکارهای نشاط آفرینی در جامعه، فرهنگسازی طنزگویی و مزاحگویی است. جامعهای که سرور و شادمانی، خنده و نشاط بر چهره آن بنشیند، راه پیشرفت و کمال را زودتر میپیماید و به همان مقدار از اندوه و غم دور میشود؛ به عبارت دیگر شوخی و شوخطبعی، کلید ورود به جامعه سالم است.
فرهنگ مزاح و طنزگویی در ادبیات دینی از نشانههای خوشخلقی شمرده شده است: «... إنّ المُداعَبةَ مِن حُسنِ الخُلقِ، و إنّكَ لَتُدخِلُ بها السُّرورَ على أخيكَ»؛[1] «... شوخى از خوشخلقی است و تو بدان وسيله برادرت را شاد مىسازى». این فرهنگ اگر بجا، دور از معصیت و در چارچوب دین باشد، نه تنها مذموم نیست، بلکه مورد توصیه و تحسین عقل و شرع، و از نشانههای ایمان است: «مَا مِنْ مُؤْمِنٍ إِلاَّ وَ فِيهِ دُعَابَةٌ»؛[2] «هيچ مؤمنى نيست جز اينكه در او شوخى كردن باشد». در روایتی دیگر نیز از مؤمن به عنوان گوارا و خوشمزه و شوخ طبع و بذلهگو یاد شده است.[3]
اسلام، شوخطبعی و طنزگویی را عامل مهمی برای غمزدایی از پیکره جامعه دانسته است؛ مزاح سالمی که اسلام به کم آن هم قانع نیست و حد کامل آن را طلب کرده است.[4] البته بیان زیادی لطایف و طنزها در مجالس، خانوادهها و جامعه زمانی معنا دارد که مرزهای شوخی در آن حفظ گردد و با گناه و دروغ مخلوط نشود؛ چنانکه رسول خدا صلیاللهعلیهوآله درباره سیره خود در این موضوع میفرماید: «اِنّی لَاَ مْزَحُ وَ لا اَقُولُ اِلاّ حَقّاً»؛[5] «من شوخی میکنم؛ ولی جز سخن حق نمیگویم».
همچنین در روایتی نقل شده است: «كَانَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّىاَللَّهُعَلَيْهِ وَآلِهِ يُدَاعِبُ اَلرَّجُلَ يُرِيدُ أَنْ يَسُرَّهُ»؛[6] «پیامبرصلیاللهعلیهوآله با انسان به قصد آنکه شادمانش سازد، شوخی میکرد». این شوخطبعی تنها اختصاص به سیره اجتماعی حضرت نداشت؛ بلکه در سیره فردی و خانوادگی نیز با اهل و عیال خود زیاد شوخی و مزاح میکرد؛ چنانکه عایشه میگوید: «پیامبر خدا زیاد شوخی میکرد».[7]
این نگاه جامع به حکومتداری و مردمداری باید برای رهبران دینی الگو باشد؛ الگویی که باید آنها را به کار و کوشش برای رفع مشکلات مردم به صف کند، خواب را از آنها برباید و اندیشه را در جهت غمزدایی از چهره جامعه قرار دهد. پیامبر اسلام با تمام مشغلههای سیاسی و اجتماعی که داشت، هرگاه مردی از اصحابش را غمگین مییافت، او را با شوخی و لطایف زیبا خرسند میساخت و میفرمود: «خداوند دشمن دارد کسی را که در روی برادرش چهره درهم کشد».[8]
بنابراین شوخطبعی، طنزگویی، تفریح و سرگرمی از عواملی است که میتواند غمها را از چهرهها بزداید، امیدها را زنده کند، خشونتها را بکاهد و به همان مقدار شور و نشاط را در افراد جامعه زیاد، و راه رشد و صلاح، سعادت و کمال را برای آنان هموار نماید.
پینوشت:
[1]. کلینی، الكافی، ج3، ص663.
[2]. ابن فضل طبرسی، مشکاة الأنوار في غررالأخبار، ج1، ص۱۹۰.
[3]. برقی، المحاسن، ج2، ص408.
[4]. کلینی، همان.
[5]. ابن شهرآشوب، مناقب الامام أمیرالمؤمنین علی بن أبی طالب(ع)، ص133.
[6]. کلینی، همان.
[7]. میبدی، کشفالاسرار، ج1، ص156.
[8]. ترمزی، سننالنبی، ص128.