نفس انسان، بزرگترین دشمن اوست و غلبه بر این دشمن، هنر میخواهد.

بزرگترین دشمن آدمی، نفس اوست. خودپسندی و غرور، ثمره آن است که آدمی در نبرد با نفس، شکست خورده و آن را دوست خود قرار داده است. کسی که مغرور و خودپسند شود، به دور خود حصاری از معصومیت میکشد و فقط خودش را قبول دارد و بس. ازاینرو انتقاد نمیپذیرد و بیش از آنکه به عیوب خود بپردازد و در صدد اصلاح آن برآید، به طور مستمر به عیوب دیگران میپردازد. چنین کسی «خود واقعی» خود را که همان نفس مطمئنه است، به فراموشی سپرده و بیشتر از هوای نفس خود دستور میگیرد.
چنین کسی به علت همان مصونیت و معصومیتی که برای خود قائل است، نگاه خوشبینانهای به خود و نگاه بدبینانهای به غیر خود دارد. بنابراین گناه و خطای خود را کوچک میبیند و با یک بزرگنمایی خارج از وصفی، خطای دیگران را گناه تلقی میکند.
اما دنیای کسی که نفس مطمئنه او بر هوای نفسش غالب است، متفاوت است. چنین کسی به نفس خود به دید یک دشمن نگاه میکند و نه یک دوست؛ به خود بدبین است و به دیگران خوشبین؛ گناه دیگران را خطای کوچکی میبیند و در ارزیابی آن اهل توجیه است، اما خطای خود را گناه بزرگ میپندارد. ازاینرو امام صادق علیهالسلام، فرزندشان را اینگونه وصیت فرموند: «مَنْ اِسْتَصْغَرَ زَلَّةَ غَيْرِهِ اِسْتَعْظَمَ زَلَّةَ نَفْسِهِ وَ مَنِ اِسْتَصْغَرَ زَلَّةَ نَفْسِهِ اِسْتَعْظَمَ زَلَّةَ غَيْرِهِ»؛[1] «کسی که لغزشهای خویش را کوچک بشمارد، لغزشهای دیگران را بزرگ خواهد شمرد و کسی که لغزشهای خود را بزرگ بداند، لغزشهای دیگران را کوچک میشمرد». چنین کسی چون از نفس که همان دشمن درون است، پیروی نمیکند، آزاد است.
پینوشت:
[1]. ابن سمعون، أمالی، ج۱، ص۴۷۱.