وحی به پیامبر و ارسال شریعت به معنای با واسطه سخن گفتن خداوند با بندگانش است.
نوع نگرش به مسائل در افراد میتواند بهصورتهای مختلف صورت پذیرد؛ بهعنوانمثال در مورد واسطه بودن ملائکه و پیامبر در مسئله وحی، خداباور میگوید: انسان قابلیت این را ندارد تا مستقیماً با خدا صحبت کند و فرشتگان و انسانهای معصوم بهعنوان پیامبر، واسطه دریافت وحی میشوند؛ ولی فرد بیدین بیان میکند که طبق باور خداپرستان در مسئله وحی، خدا نمیتواند مستقیماً با بندگانش صحبت کند و قدرت نداشتن بر صحبت کردن را به خدا نسبت میدهند. به همین خاطر این مسئله بهعنوان یک شبهه در فضای مجازی مطرح میشود و در این مقاله به پاسخ این مسئله میپردازیم.
1. وحی و ابلاغ آن اگرچه توسط فرشتگان و یا راههای دیگر بر پیامبر نازل میشود؛ اما وحی که بر پیامبر نازل میشود، توسط ایشان به دیگران ابلاغ میشود و مانند قرآن کریم در اختیار همگان قرار میگیرد؛ یعنی خدا باواسطه با همه بندگان خود صحبت میکند و حتی در برخی آیات، خداوند مردم را بهصورت مستقیم مورد خطاب قرار میهد؛ مانند: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ اعْبُدُواْ رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَالَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ»؛[1] «اى مردم! پروردگارتان كه شما و پیشینیان شما را آفريد، پرستش كنيد تا اهل تقوا شويد».
2. بیشتر مردم، توانایی برقراری ارتباط مستقیم با خدا و فرشتگان را ندارند تا بتوانند پیام خدا را دریافت کنند. همچنین این علم هم برای آنها وجود ندارد تا از میان خود کسی را بهعنوان پیامبر خدا انتخاب کنند، حتی خود پیامبران نیز از این امر بیخبر بوده و خداوند بهواسطه علم خود مشخص میکند که چه کسی شایستگی دریافت وحی را دارد؛ به همین خاطر آیات قرآن نشان میدهند نزول جبرئیل برای پیامبران به خواست آنان نبوده است: «وَ مَا نَتَنَزَّلُ إِلاَّ بِأَمْرِ رَبِّکَ لَهُ مَا بَیْنَ أَیْدِینَا وَمَا خَلْفَنَا وَمَا بَیْنَ ذَلِکَ وَمَا کَانَ رَبُّکَ نَسِیّاً»؛[2] «و ما فرشتگان جز به فرمان پروردگارت نازل نمیشویم. آنچه پیش روی ما و آنچه پشت سر ما و آنچه میان این دو هست به او اختصاص دارد و پروردگارت هرگز فراموشکار نبوده است».
3. شایستگیهایی که پیامبران دارند ولو از طریق وراثت، محیط و یا اراده و اختیار خودشان حاصل شده باشد و دیگران فاقد این ویژگیها هستند، باعث شده است مقام نبوت به آنها داده شود؛ یعنی چون اینها زمینه بهتری داشتند و بهتر از دیگران بودند و خدا از این ویژگی آگاه بود، این نوع عصمت را به پیامبران عطا فرمود. امام صادق علیهالسلام در این زمینه میفرمایند: «به درستی که خداوند متعال، انسانهایی را از فرزندان آدم انتخاب کرد که تولد آنها پاک و بدنهای آنان پاکیزه بود و آنها را در پشت مردان و رحم زنان در حفظ خویش قرار داد؛ انبیا و رسولان خود را از آنان قرار داد و آنها پاکیزهترین فرزندان آدماند، نه به جهت طلبی که از خداوند داشته باشند؛ بلکه از آنجا که خداوند، در هنگام خلقت میدانست که از او فرمان برداری میکنند و او را عبادت مینمایند و هیچ گونه شرکی نسبت به او روا نمیدارند؛ پس اینان به واسطه فرمان برداری از خداوند به این کرامت و منزلت والا در نزد خداوند، نایل شدهاند».[3]
4. طبق بیان قرآن کریم، پیامبران علاوه بر ابلاغ وحی به مردم، آن را بر آنان تبیین نیز میکردند؛ یعنی هدف از وحی بر پیامبر صحبت معمول نیست که برای همه وحی ارسال شود: «بِالْبَیِّنَاتِ وَالزُّبُرِ وَأَنزَلْنَا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُون»؛[4] «و این قرآن را به سوی تو فرود آوردیم تا برای مردم آنچه را به سوی آنان نازل شده است، توضیح دهی و امید آنکه آنان بیندیشند».
5. خداوند میفرماید او اعلم است به این که رسالتش را کجا قرار دهد. طریق ابلاغ وحی تنها به انبیا و یا به همه مردم را نیز او معین میفرماید. به یک نبی با الهام وحی میفرستد و به یک نبی با رؤیا وحی میفرستد و به یک نبی نیز با ملک معین وحی می فرستد و...
«وَ إِذا جاءَتْهُمْ آيَةٌ قالُوا لَنْ نُؤْمِنَ حَتَّى نُؤْتى مِثْلَ ما أُوتِيَ رُسُلُ اللَّهِ اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهُ سَيُصيبُ الَّذينَ أَجْرَمُوا صَغارٌ عِنْدَ اللَّهِ وَ عَذابٌ شَديدٌ بِما كانُوا يَمْكُرُونَ»؛[5] «و چون آيهاى به سويشان آيد گويند هرگز ايمان نمىآوريم مگر آنكه نظير آنچه پيغمبران را دادهاند به ما نيز بدهند، خدا بهتر داند كه پيغمبرى خويش كجا نهد، كسانى كه به گناه پرداختهاند به زودى نزد خدا بخاطر آن نيرنگها كه مىكردهاند خفتى و عذابى سخت به ايشان مىرسد».
درنتیجه اگر چه وحی به پیامبر صورت میگیرد؛ ولی در بیشتر مواقع دیگران نیز مخاطب هستند به عبارتی دیگر خداوند با واسطه با بندگان خود صحبت میکند و این واسطه داشتن به خاطر ضعف بندگان است، نه محدود بودن قدرت الهی.
پینوشت:
[1]. بقره: 21.
[2]. مریم: 64.
[3]. علامه مجلسی، بحارالانوار، درالاحیاء، ج10، ص170.
[4]. نحل:44.
[5]. انعام: 124.