مظلومان واقعی که پس از توکل به خدا و قدم برداشتن در راستای ظلمستیزی، نتوانستهاند بر انسانهای شرور چیره شوند، غیر از آنکه بهشت، پاداش صبر آنان است، بی شک مورد حمایتهای دنیایی خداوند نیز قرار خواهند گرفت.

دوری از عقل و کار نکشیدن از آن برای یافتن مسیر حق و حقیقت، مهمترین عامل گمراهی انسانها میباشد. شیطان نیز برای از کار انداختن ابزار اندیشیدن انسان، راهکارهای متفاوتی مانند توصیه به نوشیدن شرابهای مستکننده را در دستور کار خود قرار داده است. ظاهربینی و بیتوجهی به عمق و ژرفای اشیاء گوناگون و اهداف آنها، یکی از آثار زوال عقل است.
دشمنان خدا و اسلام عزیز را میتوان در شمار کسانی قلمداد کرد که از به کارگیری قدرت عقل، بیبهره هستند؛ هرچند آنها به گمان خویش با ابزار اندیشه و تفکر به مقابله با قوانین جاودان و فطری اسلام میپردازند. اساسیترین مشکل دشمنان در شناخت اسلام، نگاه گزینشی و نه جامع به پازل معارف اسلامی است.
اختیار انسانی
هر کسی به وجدان خود مراجعه کند متوجه نیروی اختیار و آزادی در خویش میشود. میداند که میتواند هر کاری که در توانش باشد را انجام دهد. از هر مسیری که بخواهد به مقصد برسد. هر غذا یا هر لباسی را که خواست استفاده کند. کسی نمیتواند ادعا کند که در این دنیا همه مجبور هستند و اگر بخواهند نمیتوانند بر خلاف میل خود رفتار کنند.
اهمیت این اختیار و اراده آنجاست که خداوند، انسانها را بر اساس همین آزادی عمل که در سرشت آنها نهاده، مورد قضاوت قرار میدهد و هر کسی در پیشگاه خداوند فقط نتیجه رفتارش را مشاهده میکند.
جبر ظالمان
با توجه به آنکه خداوند حکیم و عادل است، میدانست که ممکن است انسان به مسیر نادرست قدم بگذارد؛ پس پیامبران را مأمور کرد تا انسان را به راه حق و حقیقت راهنمایی کنند. پیامبران غیر از آنکه شعار توحید را به مردم آموزش دادند، بعضی از احکام و مناسک دینی را نیز برای مردم بیان کردند؛ یعنی به آنها روش عبادت خدا را نیز آموختند. با توجه به مطالب بیان شده، تنها آن روش و راهی معتبر است که خدا توسط پیامبرانش به مردم بیان کرده است.
یکی از آموزههای مهم پیامبران، کمک و یاری به همنوعان است. با اجرایی شدن این دستور، نه تنها رضایت الهی جلب میگردد؛ بلکه زمینههای فراوانی برای رعایت عدالت و تقسیم ثروتهای دنیایی فراهم میشود. اما برخی انسانها با بیتوجهی به فرمان الهی و البته پیروی از شیطان درون و بیرون، از آنچه که خداوند به آنها در دنیا روزی کرده، بیشتر طلب میکنند و چشم طمع به مال و ثروت دیگران دوختهاند.
صفحات تاریخ گواه آن است که به محض قدرت یافتن این افراد طمعکار، جنگها و فتنههای خونین در مناطق جغرافیایی با ثروتهای طبیعی فراوان نیز آغاز میگردد. حتی صاحبان قدرت و مستکبران جهان که دارای خودخواهی شدید میباشند، با وعدههای دروغین آبادی و عمران کشورهای فقیر در آنجا حضور پیدا میکنند؛ اما در واقعیت، مردم آن مناطق سهم ناچیزی از منابع و سود بهرهبرداری از آنها خواهند داشت.
تحلیل نادرست
هنگامی که انسانهای غافل و نادان با چنین وضعیت نابسمانی در جهان مواجه میشوند، در نخستین گام تحلیل و ریشهیابی این ظلم مشهود، انگشت اتهام را به سمت خداوند نشانه میروند که ناظر و شاهد همه این رفتارهای نادرست است. آنان از خداوند انتظار دارند تا بیدرنگ به یاری مظلومان شتافته و حق آنان را از ستمکاران بستاند و بساط ظلم و جور را برای همیشه برچیند.
اما چنین انتظاری کاملا نابجا و دور از وجدان و عقل میباشد. خداوند در طول تاریخ آفرینش انسان، بارها نمایندگان معصوم خویش را به میان مردم فرستاد و حقانیت آنان را برای مردم به اثبات رساند. اما بیشتر مردم به عقل ناقص خویش اکتفا کرده و از گرد پیامبران دور شدند.
اگر قرار بر این بود که خداوند به محض مشاهده ظلم و ستم در میان انسانها، دودمان ظالمان را به باد دهد و آنان را نابود سازد، بیشک آنان را نمیآفرید. آفرینش انسانها برای رساندن و رسیدن به کمال و سعادت دنیایی و آخرتی است. معیار و شاخص اصلی برای شناخت سعادتمندان از غیرشان، استفاده صحیح از عقل و اراده و انتخاب مسیر صحیح است.
البته انسانهای ستمدیده نیز در پیشگاه خداوند تا بدانجا معذورند که واقعاً هیچ راهی برای مبارزه با ظلم و ستم نداشته باشند. ملتی که با دستان خود، دروازههای چپاول و استعمار را بر روی جهانخواران باز کرده و هیچ خیری از آنها ندیده، نباید انتظار پیشرفتهای مادی و معنوی در زندگی خویش را داشته باشند. مظلومان واقعی کسانی هستند که در عین توکل و تکیه به قدرت بیپایان الهی و به کارگیری نقشهها و برنامهها در راستای ظلمستیزی، اما همچنان نتوانستهاند بر اراده انسانهای شرور و ظالم چیره آیند و راهی جز اطاعت از ستمکار ندارند. در این شرایط ویژه است که خداوند وعده حمایتهای دنیایی از مظلومان را به صراحت صادر کرده است.[1]
پی نوشت
[1]. کلینی، محمد، الكافي، ج8، ص: 49. اسلامیه.