برخی از انسانیت سخن میرانند، در حالیکه در رفتار و گفتارشان، بویی از انسانیت نمودار نیست. انسانیت حقیقی همواره در سایه دین و دینداری محقق میشود.

هر چند انسان بر اثر گرایشهای درونی و انحرافات بیرونی، گرفتار برخی بزهکاریها و تخلفات میشود؛ ولی اساس دین بهخصوص اسلام، بر پایه انسانیت و آزادگی بنا شده است. دلیل این مطلب را باید در فطرت جستجو کرد.
یکسانی انسانها در فطرت
خداوند متعال همه انسانها را بر یک فطرت واحد آفریده است و در این زمینه همه انسانها یکسانند: «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنيفا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لا تَبْديلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُون»؛[1] «پس روی خود را متوجّه آیین خالص پروردگار کن! این فطرتی است که خداوند، انسانها را بر آن آفریده، دگرگونی در آفرینش الهی نیست. این آیین استوار است؛ ولی اکثر مردم نمیدانند».
بنابراین خداوند همه انسانها را بر یک اساس آفریده است و همین دلالت بر یکسانی در انسانیت است.
ملاک و معیار انسانیت
هر چند برخی برای مخالفت با دین از انسانیت سخن میگویند؛ ولی اینان از اساس، نه انسان را شناختهاند و نه انسانیت را درک کردهاند. اینگونه افراد برای به دست آوردن انسانیت از آموزههای کسانی بهره میگیرند که هیچ شناختی از دنیا و وجود و نیازهای واقعی انسان ندارند؛ در نتیجه روزبهروز از انسانیت دورتر میشوند؛ در حالیکه انسانیت تنها در قالب دین، شکل میگیرد؛[2] بنابراین پیامبر صلیاللهعلیهوآله، ملاک انسانیت را دو چیز معرفی کردند:
یک. کتاب خدا؛
دو. اهل بیت علهیم السلام.
سپس فرمودند: «مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا وَ لَنْ تَزِلُّوا»؛[3] «تا زمانی که به آن دو چنگ زنید، هرگز گمراه و متزلزل نخواهید شد».
بنابراین تنها معیار برای انسانیت و زندگی شرافتمندانه، در سایه آموزههای اسلام ناب میباشد که متشکل از دو وزنه گرانبهای قرآن و عترت است.
پی نوشت:
[1]. روم: 30.
[2]. اسلام، نمایشگر انسانیت.
[3]. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیرالقمی، دارالکتاب، 1404ق، چاپ سوم، ج2، ص447.