پايه شخصيت انسان عقل است، عقل سرچشمۀ هوش، فهم و حفظ دانش است، عقل راهنما، آگاهكننده، كليد كار انسان و کاملکننده اوست.
مفهوم هوش، نزد افراد مختلف، معانی متفاوتی دارد، بااینحال وقتی صحبت از هوش به میان میآید، بلافاصله نوعی توانایی ذهنی را در یاد انسان زنده میکند. اگرچه در میان تعدادی دانشآموز که یک کلاس درس را تشکیل میدهند، تفاوتهای فراوانی یافت میشود، اما وقتیکه صحبت از دلیل موفقیت سرشار بعضی از آنان و عدم پیشرفت کافی تعدادی دیگر به میان میآید، مهمترین علتی که به ذهن میرسد، تفاوت هوشیشان است.
ممکن است ماهیت دقیق هوش کاملاً شناخته نباشد و مردم نتوانند آن را تعریف کنند، اما هر فردی تصور نسبتاً روشنی از آن دارد. در مقابل این سؤال که هوش چیست؟ جوابهایی از این قبیل دریافت خواهید کرد: توانایی درک و فهم امور، توانایی حل مشکلات، استعداد یادگیری، علت پیشرفت بعضی افراد و شکست بعضی دیگر، توانایی سازگاری با موقعیتهای دشوار و مانند اینها.[1]
امام صادق علیهالسلام درباره عقل و هوش میفرماید: «دِعَامَةُ اَلْإِنْسَانِ اَلْعَقْلُ وَ اَلْعَقْلُ مِنْهُ اَلْفِطْنَةُ وَ اَلْفَهْمُ وَ اَلْحِفْظُ وَ اَلْعِلْمُ وَ بِالْعَقْلِ يَكْمُلُ وَ هُوَ دَلِيلُهُ وَ مُبْصِرُهُ وَ مِفْتَاحُ أَمْرِهِ فَإِذَا كَانَ تَأْيِيدُ عَقْلِهِ مِنَ اَلنُّورِ كَانَ عَالِماً حَافِظاً ذَاكِراً فَطِناً فَهِماً فَعَلِمَ بِذَلِكَ كَيْفَ وَ لِمَ وَ حَيْثُ وَ عَرَفَ مَنْ نَصَحَهُ وَ مَنْ غَشَّهُ فَإِذَا عَرَفَ ذَلِكَ عَرَفَ مَجْرَاهُ وَ مَوْصُولَهُ وَ مَفْصُولَهُ وَ أَخْلَصَ اَلْوَحْدَانِيَّةَ لِلَّهِ وَ اَلْإِقْرَارَ بِالطَّاعَةِ فَإِذَا فَعَلَ ذَلِكَ كَانَ مُسْتَدْرِكاً لِمَا فَاتَ وَ وَارِداً عَلَى مَا هُوَ آتٍ يَعْرِفُ مَا هُوَ فِيهِ وَ لِأَيِّ شَيْءٍ هُوَ هَاهُنَا وَ مِنْ أَيْنَ يَأْتِيهِ وَ إِلَى مَا هُوَ صَائِرٌ وَ ذَلِكَ كُلُّهُ مِنْ تَأْيِيدِ اَلْعَقْلِ»؛[2] «پايه شخصيت انسان عقل است، عقل سرچشمه هوش و فهم و حفظ دانش است، عقل انسان را كامل مىكند و رهنما و آگاهكننده و كليد كار اوست و چون عقلش به نور الهى تأیید شده باشد، دانشمند و حافظ و يادآور و باهوش و فهميده باشد؛ ازاینرو بداند چگونه و چرا و كجا خيرخواه و بدخواه خود را بشناسد و چون آن را شناخت، روش زندگى و پيوست و جدائى خود را بشناسد و در يگانگى خدا و اعتراف به فرمانش مخلص گردد و چون چنين كند، ازدسترفته را جبران كند و به چنگ آورد و بر آينده مسلط گردد و بداند در چه وضعى است، براى چه در اينجاست، از كجا به اينجا آمده و به كجا مىرود. اینها همه از تأييدات عقل است».
پینوشت:
[1]. سیف، کتاب روانشناسی پرورشی نوین، ص334.
[2]. کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۵.