هر انسانی در زندگی خود با چالشهای مختلفی مواجه میشود. از بهترین و زیباترین چالشهایی که میتواند سرنوشت و سعادت انسان را تغییر دهد، چالش «بحران هویت» است.
در چالش بحران هویت که نوعاً از اواخر دوران نوجوانی شروع میشود، انسان به دنبال یک گمشده و پاسخ مناسب به چند سؤال راهبردی است؛ پاسخ به این پرسشها که هویت من چیست؟ نقطه شروع زندگانیام کجاست؟ در چه عالمی زندگی میکنم و قرارگاه و مقصد نهایی من چه ویژگیهایی دارد؟ سؤالات زیبایی که در منابع روایی هم، به آنها توجه شده است: «رَحِمَ الله امْرَاً ... عَرِفَ مِنْ اَيْنَ و في اَيْنَ وَ اِلي اَيْنَ»؛[1] «خدا رحمت كند آن كسی را ... كه بداند نقطه آغازین زندگی او کجاست، در کدامین عالم در حال زیستن است و مقصد نهایی او کجاست».
در همین راستا اریک اریکسون (روانشناس معروفی که همین اصطلاح «بحران هویت»، زمینه مشهور شدن او شد)، در خصوص هویت مینویسد: «هویتی که نوجوان به دنبال آن میباشد، این است که او کیست؟ نقشی که باید در جامعه ایفا نماید، چیست؟ آیا او برخلافِ نژاد یا زمینههای ملی که او را از منظر مردم کمارزش جلوه میدهد، احساس اعتماد به نفس دارد؟».[2]
بحران هویت، زمینهسازِ یافتن گنج
بر اساس آموزههای دینی و اسلامی، ریشه همهٔ خوبیها را میتوان در «هویتیابی» یا به عبارتی، «معرفت نفس» جستجو کرد. ازاینرو ریشه همه بدیها و ناهنجاریهای رفتاری و اخلاقی، در بیهویتی و «فراموشی خود» قرار دارد. از برخی از آیات الهی میتوان چنین برداشت کرد که بیهویتی، سرمنشأ «خودفروشی» و خودزیانی است.[3] در واقع این خودفراموشی و بیهویتی، بدترین و خطرناکترین بیماریای است که ممکن است انسان به آن مبتلا باشد: «قُلْ إِنَّ الْخَاسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ»؛[4] «بگو زيانكارانِ حقیقی، کسانی هستند كه به خود زيان رساندهاند».
انسانی که هویت خود را پیدا کرده است، زندگی خود را بر ریل صحیح قرار میدهد و آن را با رفتارهای غیراخلاقی و نامناسب آلوده نمیکند. همین شناخت و آگاهی موجب نجات او از چالشهای شیطانی میشود. ازاینرو امام علی علیهالسلام میفرماید: «أفضَلُ الحِكمَةِ مَعرِفَةُ الإنسانِ نَفسَهُ و وُقوفُهُ عِندَ قَدرِهِ»؛[5] «برترين حكمت اين است كه انسان خود را بشناسد و اندازه خويش را نگه دارد».
ساختمان و پازل هویتی انسان
وقتی سخن از ضرورت هویت و هویتشناسی میشود، باید به این موضوع توجه داشت که ساختار و ساختمان هویتی هر شخص، ابعاد و اقسام مختلفی دارد و سزاوار است تمام این ابعاد مورد توجه قرار گیرد. در ادامه به سه مورد اشاره میکنیم:
1. هویت فردی: منظور از هویت فردی، شناخت تواناییها، قابلیتها، ویژگیهای رشد و تحول و نیاز اساسی روان انسان است. طبق این تعریف، هویت فردی با خودشناسی رابطه مستقیم دارد.[6]
2. هویت اجتماعی: هویت اجتماعی، در واقع شناخت و توانایی لازم برای ورود صحیح در جامعه است؛ شناختی که انسان را در بُعد اجتماعی و ارتباط با همنوعان، در مسیر مشخصی قرار میدهد. رسیدن انسان به این مرتبه از شناخت و خودآگاهی که بتواند در عرصههای مختلف علمی، اقتصادی، سیاسی ایفای نقش نماید، ریشه در شکلگیری هویت اجتماعی آن فرد دارد. برخی از محققان روانشناسی، در این خصوص چنین بیان داشتهاند: «عدم توانایی در انتخاب شغل و یا عدم ادامه تحصیل، نمودی از بحران هویت یا گمگشتگی در نقش اجتماعی است».[7]
3. هویت مذهبی: رابطه آدمی و نحوه تعلقش به دین، هویت دینی او را تشکیل میدهد. این ویژگی موجب میشود شخص در قِبَل ارزشها و هنجارهای دینی، احساس مسئولیت نماید و وظیفه خود را به نحو احسن انجام دهد.
مهمترین بسترهای ساماندهی هویت
بهطورکلی میتوان سه فضای راهبردی و اصلی، در شکلدهی هویت هر شخص را، در سه محور «محیط خانوادگی»، «محیط آموزشی» و «محیط اجتماعی» تقسیمبندی کرد. این سه محیط از آن جهت حائز اهمیت است که بیشترین زمان زندگی هر شخص را به خود اختصاص میدهد؛ به طوری که از ابتدای تولد هر شخص، با وارد شدن در محیط خانوادگی، چیدمان اولیه هویت او شکل میگیرد. محیط آموزشی و اجتماعی نیز به فراخور حضور هر شخص در این عرصهها میتواند تأثیرگذار باشد. ازاینرو همه افراد میبایست توجه جدی به این سه عرصه مهم زندگی خود داشته باشند.
جمعبندی
شکلگیری هویت، فرایندی است که تحت تأثیر محیطهایی چون خانواده، محیط آموزشی و محیط اجتماعی شکل میگیرد. ازاینرو همه افراد میبایست برای نجات از باتلاق بیهویتی و سرگردانیهای زندگی، برنامه و راهبرد مشخصی برای سه عرصه مربوطه داشته باشند؛ برنامه و راهبردی که بتواند هویت دینی و الهی هر شخص را به سمت سعادت و کمال واقعی سوق دهد.
پینوشت:
[1]. فیض کاشانی، الوافی، ج۱، ص۱۱۶.
[2]. شریفی، جوان و بحران هویت، ص8.
[3]. سبحانینیا، بررسی مسائل جوانان، ص20.
[4]. زمر: 15.
[5]. آمدی، غررالحکم، ح۳۱۰۵.
[6]. سبحانینیا، همان، ص23.
[7]. شاملو، مکاتب و نظریهها در روانشناسی شخصیت، ص67.