بسم الله الرحمن الرحيم
«وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً[بقره/30]؛ بخاطر بياور هنگامى را كه پروردگارت به فرشتگان گفت من در روى زمين جانشينى قرار خواهم داد.»
در نوشتار سابق[1] در مورد اینکه منظور از خلیفه و جانشین خدا چیست بحث مفصلی انجام شد و این نتیجه حاصل شد که: همه انسانها به صورت شأنی خلیفة الله هستند نه به صورت فعلی؛ یعنی به هر میزانی که در راه الهی قدم بردارند به همان اندازه جانشینی خدا برایشان به فعلیّت میرسد. در نوشتار حاضر به این سؤال میپردازیم که انسان در روي زمين، جانشین چه کسی یا کسانی قرار گرفت؟
خلیفة به معنای "مَنْ یَخْلُفُ عَنْ غَیْرِهِ" (کسی که جانشین دیگری قرار میگیرد) [2] است و باید دید انسانها جانشین و مُخَلَّفٌ عَنْه چه کسی بودهاند و به بیان فنّی تر: مُسّتَخْلَفٌ عَنْه آنها چه کسی بوده؟
در این رابطه چند قول بیان شده است:
1. گروهی از فرشتگان: جنّیان قبل از آفرینش انسان در زمین میزیستهاند و بر اثر جنگ و خونریزی فراوان ایشان، گروهی از ملائکه مأموریت یافتند تا این تبهکاران را نابود سازند. این گروه از فرشتگان در زمین ساکن شدند تا اینکه قصّه آفرینش آدم (علیه السلام) پیش آمد و به آنان دستور سجده بر ایشان داده شد. با خلق انسان حاکمیت این فرشتگان بر زمین خاتمه یافت.
در روایتی از امام حسن عسکری (علیه السلام) به همین قول اشاره شده است.[3] بر این اساس، منظور از "الملائکة" که مخاطب این آیه شریفه بودهاند و دستور به سجده پیدا کردند، همین عده از فرشتگانند. (چنانکه شیخ طوسی همین مطلب را از ابن عباس نقل فرموده [4]) [5]
2. جنّیانی که بر اثر فساد فراوان، نابود شدند: شیخ طوسی این احتمال را از ابن عباس نقل فرموده. [6]
3. همهٴ موجودات؛ زيرا انسان نسخهٴ جامع همه عالَم است و از همهٴ انواع كائنات و اصناف موجودات، نمونهاي در او به وديعت گذاشته شده است؛ چنانكه از امیر المومنین (عليه السلام) نقل شده: أتَزْعَمُ أنَّكَ جِرْمٌ صَغِيرٌ... وَ فِيكَ انْطَوَي الْعَالَمُ الْأكْبَر. [7]
بر این اساس انسان جانشین همه موجودات عالم است.
4. موجوداتی به نام نسناس: كه در روايت قمي از امام باقر (عليه السلام) از آنان ياد شده است. (برای دریافت توضیح کامل درباره نسناس اینجا کلیک کنید [8])
5. خداوند متعال: زيرا سياق آيهٴ محل بحث و آيهٴ بعدي اين است كه خداوند در مقام اعطاي كرامت و كمال به انسان است؛ كرامتي كه نياز به زمينهٴ مناسبي چون علم به اسماء دارد و ملائكهٴ مكرّم از زمينهٴ مزبور محرومند. چنين كمال و كرامتي در صورتي تصوّر دارد كه انسان خليفهٴ خدا باشد.
به چند دلیل قول پنجم صحیح است:
1. خلافت انسان از جن و يا نسناس كرامتي براي وي محسوب نمیشود و نيازي به علم به اسماء و يا برخورداري از مقام تسبيح و تقديس ندارد، تا سبب سؤال فرشتگان شود.
2. ظاهر جملهٴ «إنِّي جَاعِلٌ فِي الْأرْضِ خَلِيفَةً[بقره/30]؛ من در زمین جانشینی قرار میدهم.»، اين است كه متكلم (خداوند متعال) براي خودْ خليفه تعيين ميكند، نه براي ديگران.
3. جريان سجده براي خليفه نيز نشان ميدهد كه او خليفهٴ خداست، نه خليفهٴ شخص ديگر، زیرا ملائکه و جنّ و نسناس شأنیت مسجود واقع شدن را ندارند چه برسد به خلیفه ایشان! فقط خداوند است که صلاحیت سجود را داراست و میتواند دیگران را به سجده بر خلیفه خود دستور دهد.
4. نسلهاي فراواني يكي پس از ديگري آمدند و هر كدام جانشين ديگري بودند و آفريدگار همه آنها خداي سبحان بود، ولي هنگام آفريدن هيچ يك، فرشتگان را در جريان آفرينش نسل جديد قرار نداد و از آن به عنوان خليفه ياد نكرد. اگر چنین اتفاقی افتاده بود که فرشتگان از آن آگاه بودند و اين گونه از جعل خلافت، تعجّب نميكردند. غرض آنكه، «خلافت تاريخي» فراوان بود، ليكن هرگز خداوند از هيچ يك با عنوان «خليفه» ياد نكرد. پس معلوم ميشود كه خلافت انسان، جرياني تاريخي و طبيعي و اجتماعي و... نيست، بلكه مطلبي الهي است.
5. در روایات بسیاری از ائمه اطهار (عليهم السلام) تعبیر به "خلیفة الله" شده است:
«وَ مُنَادٍ يُنَادِي هَذَا الْمَهْدِيُّ خَلِيفَةُ اللَّهِ فَاتَّبِعُوهُ يَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْما[9]؛ و منادی ندا میدهد: این مهدی است، خلیفه خدا، از او پیروی کنید. زمین را پر از عدل میکند همانطور که ـ پیش از آن ـ پر از ظلم شده بود.»
البته ممکن است بگوئیم این خلافت الهی از همان جامعیت انسان نشأت گرفته است (همان مطلبی که در نظر سوم گفته شد) يعني چون انسان نسخهٴ جامع عالم است و عالم اكبر در او به وديعت نهاده شده و از همهٴ انواع كائنات، نمونهاي در او وجود دارد، باعث شده تا زمينهٴ مساعدي براي مقام خليفة اللّهي او فراهم گردد؛ چنانكه به لحاظ چنين جامعيّتي ميتوان گفت: از آدم كار عالَم ساخته است، ولي از عالَم كار آدم ساخته نيست. از اين رو آدم ميتواند به جاي عالَم بنشيند، ولي عالَم نميتواند جانشين آدم شود. [10]
----------------------------------------------------------------------
پي نوشت:
[1]. http://www.jonbeshnet.ir/news/23847
[2]. قاموس قرآن، ج2، ص286.
[3]. التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري (عليه السلام)، ص: 216؛ تفسير الصافي، ج1، ص: 107.
[4]. التبيان فى تفسير القرآن، ج1، ص133.
[5]. این قول قابل پذیرش نیست زیرا اوّلا وجود چنین ملائکهای در زمین با آیه 95 سوره اسراء مخالفت دارد (قل لو كان في الأرض ملائكة مطمئنّين لنزّلنا عليهم من السماء ملكاً رسولاً) ثانیا اینکه پیش از آدم ملائکه ای در زمین میزیستهاند با روایتی که قمی از امام باقر علیه السلام نقل کرده مخالف است (ظاهر آن روايت اين است كه هنگام جعل خليفه، موجوداتي كه در زمين زندگي ميكردند جن و نسناس بودند) [تفسير القمي، ج1، ص: 36].
[6]. تفسير تبيان، ج 1، ص 131.
[7]. ديوان أمير المؤمنين (عليه السلام)، ص175- بيان جامعيت حقيقت انسانى.
[8]. http://www.jonbeshnet.ir/news/12440
[9]. كفاية الأثر في النص على الأئمة الإثني عشر؛ ص151.
[10]. ر.ک: به تفسیر تسنیم ج3.
اللهم صلّ علي محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم