سربداران سلسله اى از امراى محلى سبزوار بودند که تقریباً از آغاز استیلاى مغول پدید آمدند. آنان با اتکاى به مذهب شیعه اثنى عشرى توانستند به مدت ۵۰ سال بر خراسان و نواحى آن حکومت کنند.

سربداران (۷۸۸-۷۳۶ قمری) حکومتی محلی با امیران شیعه به مرکزیت سبزوار در منطقه بیهق. سربداران نخست بهصورت یک قیام مذهبیِ شیعی ـ صوفی علیه حکومتهای محدود محلی برآمده پس از زوال حکومت تیموریان ظهور کرد. این قیام به دلیل ظلم حکومتهای ملوکالطوایفی ایرانی و مغولی و تحت تأثیر تعالیم مذهبی شماری از صوفیان خراسان آغاز شد بود. این قیام بهصورت یک حرکت مذهبی ـ سیاسی، علاوه بر تأثیر بر منطقه خراسان و مازندران، در برخی مناطق دیگر نیز تأثیر گذاشت. این قیام با همراهی دو گروه مذهبی (درویشان یا شیخیان) و سیاسی (سربداران) شکل گرفت. نخستین رهبران مذهبی سربداران شیخ خلیفه و شاگردش شیخ حسن جوری بودند. از دیگر رهبران شیخی سربداران میتوان به درویش عزیز مجدی اشاره کرد.
مذهب تشیع با بنمایهای از تعالیم تصوف، بیگانهستیزی، فتوت، جوانمردی، مردمیبودن، فقدان وراثت در سلطنت، درگیری تضعیفکننده بین دو گروه شیخی و سربدار در رأس هرم قدرت و عدم وجود نظام مشروعیت در انتقال قدرت از جمله خصوصیات بارز این قیام محسوب میشود. این حکومت مدت نیمقرن در غرب خراسان، جرجان (گرگان)، قومس (کومش)، مازندران حکومت کرد، و عاقبت بهدست تیمور گورکانی منقرض گردید.
قیام سربداران از کجا شروع شد
نهضت سربداران با دو رخداد آغاز شد:
۱. حضور شیخی صوفی قائل به اصلاح اجتماعی در سبزوار به نام شیخ خلیفه مازندرانی. در اواخر دوران حیات سلطان ابوسعید، آخرین ایلخان مغول، حضور شیخ خلیفه در سبزوار موجب رشد گونهای از عقاید شیعی صوفیانه شد که موجب رشد روحیهٔ تحولخواهی در میان مردم شیعی سبزوار شد. عقاید شیخ خلیفه، برخلاف عقاید بسیاری از هممسلکان صوفی او، خصوصیات اصلاحطلبانه و مبارزهجویانه نسبت به ظالمان داشت. منش و روش شیخ خلیفه موجب جذب مریدان قابل توجهی در اطراف او شد. سخنان دینی او که خصوصیات اصلاحی و سیاسی داشت به مذاق نزدیکان دینی قدرت از علمای ظاهری خوش نیامد و موجب تلاش آنان برای ساکتکردن او از طریق گرفتن فتوا از فقهای بزرگ برای قتل او شد؛ اتفاقی که نهایتاً به قتل او انجامید.[۱]
۲. رخداد باشتین که در نهم یا دوازدهم شعبان سال ۷۳۶ یا ۷۳۷ق اتفاق افتاد. در این رخداد پنج فرستاده یکی از قدرتهای محلی مغولی در روستای باشتین قصد دستدرازی به زنان میزبانان ایرانی خود داشتند که با مقاومت باشتینیان روبه رو شدند و به قتل رسیدند. قیامکنندگان خود را سر به دار خواندند و با رهبری خواجه عبدالرزاق باشتینی قیام خود را گسترش دادند.[۲]
پینوشت:
[۱] سمرقندی، مطلع سعدین و مجمع بحرین، ۱۳۸۳ش، ج۱، ۱۷۵.
[۲] حافظ ابرو، زبدة التواریخ، ۱۳۸۰ش، ج۱، ص۸۱.