بیشک سلطنتطلبان مخالف جمهوری اسلامی با تبیین گفتمان خود، بیشتر مسیر شکست و نابودی خود را هموار میکنند و بار دیگر این نکته را به اثبات میرسانند که مسیر تحقق عدالت، آزادی و ... در چارچوب نظام جمهوری اسلامی معنی پیدا میکند.

طی دهههای اخیر، ائتلافهای گوناگونی علیه نظام جمهوری اسلامی تحت رهبری اپوزیسیون تشکیل شده است که همواره سعی میکنند خود را به عنوان آلترناتیو جمهوری اسلامی مطرح نمایند؛ البته این گروهها به سبب عدم انسجام و استحکام درونی، هیچگاه موفق نبودند.
در این میان جریان سلطنتطلب، که رضا پهلوی شاخصترین چهره آن محسوب میشود، همواره سعی میکند با تظلمخواهی دروغین و شعار فروپاشی جمهوری اسلامی، در جهت کسب اعتبار و احیای حیثیت از دسترفته خود، تلاش نمایند.
به دنبال جنگ ترکیبی در مقابل جمهوری اسلامی ایران، در نیمه دوم سال ۱۴۰۱، این جریان فرصت را برای جولان بیشتر خود مهیا دید و به سلسلهنشستها و ائتلافها علیه ایران رو آورد. آخرین نشست آنان با عنوان «گفتمان پادشاهی ایرانی و استراتژی پیشرو» در دانشگاه رایس آمریکا برگزار شد.
از سلسلهنشستها و همایشهای اپوزیسیون سلطنتطلب، اینگونه برداشت میشود که اینان طبق موهومات خود، به دنبال ایجاد یک حکومت دیکتاتورمآبانه و پادشاهمحور، همچون حکومت ننگین پهلوی هستند. پارادوکس عجیب آنان این است که سالهای متمادی نظام جمهوری اسلامی را به نبود آزادی، خفقان گسترده و ... متهم و شعار «زن، زندگی، آزادی» را علم عثمان میکنند؛ اما خود داعیهدار ایجاد حکومتی سلطنتی هستند!
همگان میدانند در حاکمیت مستبد شاهنشاهی، صرفاً کردار و گفتار و رفتار شاه دارای اهمیت است و در این شرایط، آزادی اساساً معنایی ندارد و زندگی اجتماعی، مفهوم عدالت و ... حول محور تمایلات حاکم سلطنتی است.
لذا به نظر میرسد سلطنتطلبان مخالف جمهوری اسلامی با تبیین گفتمان خود، بیشتر مسیر شکست و نابودی خود را هموار میکنند و بار دیگر به همگان ثابت مینمایند مسیر تحقق عدالت، آزادی و ... در چارچوب نظام جمهوری اسلامی معنی پیدا میکند؛ حکومتی که ارکان مهم حاکمیت را در معرض رأی مردم قرار داده است.