یکی از انواع موضوعات انشا این است که از زبان اشیا یا موجودات جانداری است که به زبان ما صحبت نمی کنند. حرم امام رضا همیشه پر از کبوترانی است که روی گنبدها و یا ایوان طلا امام رضا نشسته اند و یا در قسمت های مختلف حیاط امام رضا در رفت و آمد هستند و هر روز شاهد رفت و آمد زائران بسیاری هستند که برخی ناراحت و برخی خوشحال اند.
انشا درباره کبوتر حرم امام رضا "علیه السلام"
یکی از انواع موضوعات انشا این است که از زبان اشیا یا موجودات جانداری است که به زبان ما صحبت نمی کنند. حرم امام رضا همیشه پر از کبوترانی است که روی گنبدها و یا ایوان طلا امام رضا نشسته اند و یا در قسمت های مختلف حیاط امام رضا در رفت و آمد هستند و هر روز شاهد رفت و آمد زائران بسیاری هستند که برخی ناراحت و برخی خوشحال اند.
انشا خواندنی و زیبا با موضوع اگر کبوتر حرم امام رضا بودم برای دانش آموزان پایه ابتدایی را تقدیم حضورتان خواهیم کرد، با ما همراه باشید.
انشا از زبان کبوتر حرم امام رضا "علیه السلام"
من از زمانی که به دنیا آمدم در این مکان زیبا زندگی میکنم اینجا مانند قطه ای از بهشت است و خیلی کبوتر خوشبختی هستم که اینجا متولد شده ام. هر روز آدم های زیادی در اینجا رفت و آمد می کنند که به آن ها می گویند زائر امام رضا. این آدم ها خیلی مهربان هستند و همیشه برای ما غذا میریزند و هیچ وقت ما را اذیت نمی کنند. ما هیچ وقت مشکلی برای تهیه غذا نداریم و هرچقدر که بخواهیم برایمان غذا فراهم است.
اینجا همیشه خوشبو و تمیز است و هر روز افراد زیادی که به آن ها خادم امام رضا می گویند اینجا را تمیز می کنند.
زائرانی که برای زیارت می آیند خیلی با هم فرق می کنند بعضی خیلی خوشحال هستند مانند زوج های جوانی که اولین سفر زندگیشان را به اینجا می آیند. بعضی خیلی ناراحت هستند و برای خواسته ای اینجا آمده اند آن ها ساعت ها روبروی گنبد طلایی امام رضا می نشینند و گریه می کنند و خواسته خود را از او می خواهند.
چیزی که در بین همه آدم هایی که به اینجا رفت و آمد می کنند مشترک است علاقه ای است که به صاحب این صحن و صحرا دارند همه آن ها دست بر روی سینه خود گذاشته و از ته دل امام رضا را صدا می کنند و می توان شوق امید را در چشم هایشان دید که انگار مطمئن هستند خدا خواسته شان را اجابت می کند …
*****
قربون کبوتر حرم امام رضا "علیه السلام"
انشا در مورد اگر من کبوتر حرم امام رضا بودم ….
اگر من کبوتر حرم امام رضا بودم، دور گنبد طلای حضرت پر میکشیدم و با دیگر کبوتران حرم هم صدا می شدم و پرواز کنان از آن همه زیبایی های این بهشت زیبا بهره میبردم. من اگر کبوتر حرم امام رضا بودم گاهی به سوی حرم پرواز کرده و گاهی به دور سر زائرانی که با کوله باری از حاجت و آرزو برای زیارت ایشان آمده اند میچرخیدم و سپس کنار این زائران دل خسته می نشستم و با آنان زمزمه ی رضا رضا سر میدادم و برای حاجت روایی آنان دعا میکردم..
در همین حال گاهي از رواقی به رواق ديگر می پریدم و گاهي به صحن ديگری سر می زدم و روی رواق صحن جانی تازه میکردم.
آقا جان کاش منم کبوتر حرمت بودم، من اگر کبوتر حرم اما رضا بودم به سمت گنبد و گلدسته های حضرت پر میکشیدم و این نگین طلایی را که بر روی زمین خاکی همچون الماس می درخشد بوسه باران میکردم.
من اگر کبوتر حرم امام رضا بودم آن قدر پرواز مي كردم و به بالا می رفتم تا نظاره گر هیاهوی زائران حضرت باشم و از دیدن این همه جلال و شکوه به وجد می آمدم.
من اگر کبوتر حرم امام رضا بودم به سمت آسمان بی کران به پرواز در می آمدم و زمانی که که صاحب تمام این زیبایی ها و عظمت، خداوند متعال را می یافتم او را به خاطر تمام این نعمات زیبا که در عالم هستی وجود دارد ستوده و بیشتر از هر وقتی شکر نعمت به جا می آوردم.
در پایان
امام رضا (ع)، امام هشتم شیعیان، فرزند امام موسی (ع) میباشند، مرقد ایشان در شهر مقدس مشهد قرار گرفته و هرسال جمعیت زیادی برای زیارت حرم امام رضا و مرقد مطهر ایشان به مشهد می روند، صحن های حرم مطهر این امام و ورودی های آن، محل نشست و برخاست كبوتران حرم امام رضا میباشد. هر كدام از این کبوترها در گوشه ای نشسته و در جستجوی غذا نوک بر زمين می زنند، بسياری از زائران از نقاط دور و نزديک به زيارت بارگاه رضوی آمده و نذرشان را با غذا دادن به كبوتران و يا آزاد كردن كبوتران در آستان حضرت ادا می کنند.
*****
اگر كبوتر بودم...
اگر من يك كبوتر بودم ،هر جا كه دوست داشتم پر مي كشيدم افق تا افق مي رفتم و از طبيعت زيبا لذت مي بردم. گاه به سوي حرم اما رضا(ع) مي رفتم و با كبوتران حرم هم آوا مي شدم، روي سجاده ي زائراني كه با دلي شكسته و چشماني گريان دعا مي خوانند،مي نشستم و با آنان زمزمه ي يا رضا يا رضا سر مي دادم.به مدينه پر مي كشيدم و در آن قبرستان بي نام و نشان بقيع با كبوتران مي نشستم و ناله سر مي دادم بر مظلوميت ائمه ي اطهار. مشتاقانه به كربلا مي رفتم و كنار تربت پاك سيدالشهدا مي نشستم ،كنار خاكي كه با خون72تن از بهترين يارانش رنگين شده،مي گريستم ،اشك مي ريختم براي كسي كه پيامبر بر سر او بوسه مي زد،كنار قبري كه عزيز دردانه ي فاطمه در زير خروارها خاك دفن شده،و در آن هنگام براي تمام مشتاقاني كه هر روز آرزوي آمدن به اين خاك پاك را دارند دعا مي كردم.
اگر كبوتري سبكبال بودم آن قدر پرواز مي كردم تا زيباترين بوستان ها و زيباترين گل ها را بيابم و در سايه سار آنها بنشينم و براي آنها از خاطرات سفر بگويم،پرواز مي كردم تا به بهترين جاها برسم،در كنار بهترين ها بيارامم و در كنار بهترين ها بگريم و در كنار بهترين ها دعا نماييم تا بهترين ها شفاعت كننده ي من در نزد خدا باشند.به آنها مي گفتم كاش شما نيز دو بال براي پرواز داشتيد تا به خوبترين جاها پر بكشيد و عظمت خالق هستي را درك كنيد.
در آسمان آبي بي كران به پرواز در مي آمدم آن گاه كه خدا را با تمام جلال و عظمتش مي يافتم به خاطر تمام زيبايي هايي كه بر صفحه ي اين عالم هستي به كا ر برده او را مي ستودم و بيش از هر زمان شكر نعماتش را به جاي مي آوردم...