اصحاب سبت با گناهی علنی و فراگیر به سرکشی از ده فرمان اصلی قوم حضرت موسی علیهالسلام روی آوردند که درنتیجه دچار سنت استیصال و عذاب الهی شدند.

قومهای بدکرداری در طول تاریخ بودهاند که به عذاب الهی گرفتار شدهاند. پیامبران و افراد خیرخواهی ایشان را انذار میدادند که دست از نافرمانی خداوند بردارند؛ اما آن افراد گناهکار گوش نمیدادند و گناه خود را ترک نمیکردند. بنابراین در نتیجهی آن اصرار بر گناه و ترک نکردن آن عمل ناپسند، به عذاب الهی رسیدند و هلاک شدند.
اصحاب سبت
یکی از این اقوام بدکردار قومی از یهودیان بودند که در کنار دریا سکونت داشتند. ایشان بهفرمان الهی مبنی بر کار نکردن در روز شنبه و نصیحت خیرخواهان گوش ندادند و به عذاب الهی گرفتار شدند. این قوم به «اصحاب سبت» معروفاند و سبت به معنی شنبه است. یک عده از ایشان که نهی از منکر کردند، نجات یافتند؛ ولی دو گروه دیگر، یعنی گروه ساکتان در برابر نافرمانی و گروه سوم یعنی گروهی که نافرمانی میکردند، به عذاب الهی گرفتار شدند.
این قوم در کنار دریا برای اینکه روز شنبه ماهیگیری نکنند، گودالهایی حفر میکردند که ماهیها در روز شنبه در آن گودالها گرفتار شوند و نتوانند از آن خارج شوند و سپس در روز یکشنبه این ماهیها را صید میکردند. خداوند نیز در برابر این حیله، گروهی را به هلاکت رساند و گروهی را به بوزینه تبدیل کرد که اینها نیز به هلاکت رسیدند.[1] آیات 164-166 سوره اعراف، آیه 47 سوره نساء و آیات 65-66 سوره بقره، این واقعه را بیان کردهاند.
سؤالی از این واقعه
عدهای سادهاندیش و دور از معارف الهی، به این واقعه و عذاب الهی اشکالی گرفتهاند که چرا در برابر یک ماهیگیری ساده این عذاب سخت قرار گرفته است؟ باید پرسید آیا واقعاً این عذاب برای یک ماهیگیری ساده بوده است یا امری بزرگتر در میان بوده که آن سادهاندیشان نمیدانند؟
دقتی در مسئله عذاب الهی
چند مسئله در اینجا مورد توجه است:
1. کار نکردن در روز شنبه یکی از ده فرمان اصلی خداوند به حضرت موسی علیهالسلام بود. خداوند امر فرموده بودند که روز شنبه را مقدس شمارند و کار نکنند و شش روز دیگر را کار کنند. بدین دلیل این عمل یک عمل ساده نبود؛ بلکه نافرمانی از ده فرمان اصلی قوم یهود بود. همچنین از گناهان کبیره و بزرگ در این شریعت بهحساب میآمد، نه از گناهان کوچک؛[2]
2. عذاب الهی وقتی صورت میگیرد که اتمام حجت شده باشد. آن افرادی که نافرمانی میکردند، میدانستند برخلاف فرمانهای الهی عمل میکنند و دانسته در برابر حکم الهی میایستادند. حتی وقتی افرادی آنها را از این کار بازمیداشتند، گوش نمیکردند؛
3. سنتهای الهی قوانین الهیای هستند که تبدیل و تغییری در آن راه ندارد.[4] یکی از سنتهای الهی سنت استیصال است؛ یعنی خداوند اقوام سرکشی که غیرقابل اصلاح هستند را به مجازاتهایی دچار میکند.[3] در اینجا نیز وقتی دچار عذاب شدهاند، متوجه میشویم که این قوم دیگر قابل اصلاح نبودند و خداوند آنها را به عذابی دچار کرد تا عبرت دیگران شوند.
درنتیجه 1. کار آنها یک عمل ساده نبود؛ بلکه سرکشی از فرمانهای اصلی الهی در دین حضرت موسی علیهالسلام بود؛ 2. اتمام حجت بر آنها شده بود؛ 3. سنت استیصال و عذاب الهی، در مواقعی رخ میدهد که آن قوم اصلاحناپذیر باشند و وقتی زمانش رسید، خداوند آنها را به عذاب دچار کرد؛ پس نافرمانی علنی و در برابر خدا ایستادن، آنها را به این عذاب دچار کرد.
پینوشت:
[1]. قرشی، سید علیاکبر، قاموس قرآن، دار الكتب الاسلامية، ج3، ص209.
[2]. ترجمه فارسی تورات، تصحیح ابوالفضل ساقی، ناشر سایت جامع «پژوهش های حقوق و ادیان»، ص122؛ تورات، سفر خروج، باب۲۰، آیه ۱ تا۱۸.
[3]. فخاری، علی، مقاله سنت استیصال در قرآن، وزارت علوم تحقیقات و فناوری - دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم - دانشکده علوم قرآنی قم، 1389.
[4]. سایت آیت الله خامنهای، در تاریخ: 7/4/1401؛ «سنّت الهی یعنی قانون؛ قانون چه جوری عمل میکند؟ قانون یک موضوع دارد، یک حکم دارد؛ یک موضوع دارد، یک نتیجه دارد. شما خودتان را با آن موضوع منطبق کنید، نتیجه قطعاً مترتّب خواهد شد».