بسم الله الرحمن الرحيم
"استعمار" در لغت به معنای إجازه دادن به کسی برای آبادانی جایی است [1]. خداوند در قرآن میفرماید:
« هُوَ أَنشَأَكُم مِّنَ الأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا [هود/61]؛ اوست كه شما را از زمين پديد آورد و شما را به عمران آن وا داشت.»
امّا در اصطلاح به معنای: در اختیار داشتن و نفوذ کشور قدرتمندی بر کشور دیگری است که حاصل دسترنج آنان را میرباید. در واقع همان معنای "بهره کشی و استثمار از مستضعفین" را میدهد.
از همان زمانی که انسانها در رفع حوائج مادّی خود با یکدیگر دچار تزاحم (درگیری) شدند، "استعمار" وجود داشته است و منشأِ آن، بی توجّهی به دستورات و قوانین الهی است که منطبق با فطرت بشری تنظیم شدهاند و توسّط پاکترین انسانها، که مظهر عدالت الهیاند، برای اجرا در جوامع بشری، ارائه شدهاند. در این میان، شیاطین جنّی و انسی با استفاده از قوای غضبیة و شهویة افراد، آنان را به اسراف و زیاده خواهی و در نتیجه ظلم به سایر ابناء بشر وا داشتهاند.
استعمار همانند هر مفهوم دیگری دارای مراتب تشکیکی است یعنی از مراتب ضعیف در حدّ استعمار فردی در موارد پیش پا افتاده آغاز شده و تا بالاترین و شدیدترین مراتب آن که تسلّطِ یک گروه اقلّیّت در یک کشورِ قدرتمند بر تمام منابع جهان و بهره کشی از انسانها (حتّی ملّت خود) است؛ ادامه میيابد.
استعمار دارای انواع گوناگونیست:
1. استعمار کُهَن یا کلاسیک؛ شیوهای بود که از طریق لشگر کشی نظامی و هزینه و تلفات بالای انسانی بر کشوری تسلّط میيافتند و علناً با وضع قوانین به استثمار آن کشور میپرداختند و با قیامهای مردمی به شدّت برخورد میکردند. به عنوان مثال میتوان به دوران حکومت انگلیس بر هندوستان در اواخر قرن ۱۶ و اوایل قرن ۱۷ میلادی اشاره کرد.
2. استعمار نوین (نئوکولونیالیسم)؛ همگام با تحولات پس از جنگ جهانی دوم و سلب امکان استعمار کشورها بصورت مستقیم و مستعمره، سیاستهای جدیدی تحت عنوان استعمار نو بکار گرفته شد و شیوههای استعمار کلاسیک به کار خود پایان داد. این روش، شامل شیوههایی چون تکمحصولی کردن کشورهای جهان سوم، سرمایهگذاریهای خارجی توسط کشورهای ثروتمند و غیره میشود.
ورود اندیشههای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جدید به مناطق مستعمره و گسترش جنبشهای ضد استعماری از عوامل مهم پایان گرفتن استعمار سنتی بودند. استعمار کهن پس از بیرون آمدن نیروهای نظامی و عوامل شناخته شده خود از مستعمرهها، با به قدرت رساندن هواداران داخلی، منافع خود را در این مناطق تامین میکند.
این روش سبب میشود که کشورهای ضعیف با وجود استقلال سیاسی حقیقی یا ظاهری، همچنان در مراحل اولیهٔ رشد اقتصادی در جا بزنند و یا حتی عقب بروند، و در مقابل، کشورهای پیشرفته از بهرهبرداری منابع آنها و از راه دادوستد اقتصادی سودهای کلان بدست آورند.[2]
توطئههاى استعمارى در سرزمينهاى اسلامى:
استعمارگران با توجّه به اینکه آموزههای دینی را منطبق با عدالت اجتماعی و رفع تبعیض و فاصله طبقاتی و نفی هرگونه استضعاف و استثمار تودهها میدیدند [ر ک: مقاله "عدالت در قرآن"، محبوبه مفيد كلانتري] لذا در کشورهای اسلامی برنامه اسلام ستیزی و مبارزه با نیروهای اسلامی و در رأس آنها روحانیّتِ مبارز را در پیش گرفتند.
از جمله این سیاستها معرّفی "اسلام" به عنوان "أفیونِ تودهها" و"مانع پیشرفت ملّتها" بود. استعمارگران هدف خود را از این همه کشورگشایی و قتل و غارت، رساندن پیام غرب به کشورهای جهان سوم (در حال توسعه) و به پیشرفت و سعادت رساندن ایشان معرّفی میکردند و با تبلیغات فراوان در کشورهای اسلامی آنان را به دست کشیدن از عقاید و پیوستن به جهانِ آزاد دعوت میکردند. همین نوع افکار در قالب مکاتب فلسفی جدید و جملات به ظاهر روشنگرانه، به جهانیان عرضه شد.
وینستون چرچیل نخست وزیر استعمارگر انگلستان (که دستانش تا مرفق، آلوده به خون میلیونها انسان بی گناه در سراسر جهان است) در جملاتی فریبکارانه مینویسد: از آنجایی که هیچ چیز به اندازه اسلام نمیتواند اندیشه را مسموم و فرد و جامعه را به قهقرا و عقب بکشد، من به شما اطمینان میدهم تا اسلام در خاورمیانه (غرب آسيا) هست اسعتمار هم هست».
این سخنان نمونه ای از خروار است.
برخی خواستهاند از این جمله این نتیجه را بگیرند که: علّتِ گرفتاری مسلمین در این قرونِ اخیر و استعمارِ ایشان، "اسلام" بوده است و با دست کشیدن از اسلام آزاد خواهند شد!
برای روشن شدن اذهان این عدّه باید گفت: تا شیطان هست استعمار و استعمارگر هم هست. "استعمار" فقط محدود به کشورهای اسلامی نبوده است بلکه هم اکنون میلیونها شهروند اروپایی که در زیر پرچم اتّحادیه اروپا زندگی میکنند در فقر مطلق دست و پا میزنند و از کوچکترین حقوق اجتماعی و سیاسی برخوردار نیستند. جنبش وال استریت در غرب، دلیل روشنی بر این مطلب است.
امام خمینی (رحمه الله) در یکی از سخنرانیهای خود با اشاره به اینکه استکبار جهانی منابع زمینی و زیر زمینی ارزشمندِ این مملکت را از صدها سال پیش دقیقاً شناسایی کرده، فرمودند: «اينها به آنجا رسيدهاند كه اگر اين ملت تحت لواى اسلام مجتمع بشود، نمىتوانند بر آنها غلبه بكنند. كوشش كردند كه اين ملت را اول از اسلام كنار بگذارند و اسلام را بد نمايش بدهند. گفتند: «اسلام (و سایر اديان) از اول يك مخدِراتى بوده است! اينها را سرمايهدارها ايجاد كردهاند براى اينكه مردم را خواب بكنند!»
ایشان در ادامه به سردمداران حرکتهای اسلامی در طول تاریخ (که همان پیامبران الهی بودهاند) اشاره میفرمایند: «بايد ديد كه اينها (پیامبران) خودشان چه كاره بودهاند، از چه قشرى بودهاند تا ببينيم اين منطقى كه اينها مىگويند (كه اينها را سرمايه دارها درست كردند) صحيح است يا نه. حضرت موسى يك شبانى بوده است كه مدتها شبانى مىكرده است... پيغمبر اكرم (صلياللهعليهوآله) هم از همين توده بود. از همين تودهاى كه وقتى كه ظهور كرد و دعوت كرد، همين قريش با او مخالفت كردند؛ كه آن وقت گردن كلفتها همينها بودند، قلدرها همينها بودند، سرمايهدارها همينها بودند.»[3]
نتیجه اینکه به استکبار جهانی که سالها مشغول استثمار ملّتها بودهاند و امروزه با ژستهای روشنفکرانه دایۀ مهربانتر از مادر شدهاند، اعتمادی نیست و اگر چه دورۀ استعمار کلاسیک به پایان رسیده، امّا استعمار نوین با چهرهای جذّاب در حال اجراست و فقط اجرای صحیح اسلام ناب محمّدی (صلياللهعليهوآله) است که میتواند در برابر آنها ایستادگی کند.
-----------------------------------------
پي نوشت:
[1]. تهذيب اللغة، ج2، ص232.
[2]. دانشنامهٔ سیاسی- داریوش آشوری-نشر مروارید- چاپ شانزدهم ۱۳۸۷- ص28.
[3]. صحيفه امام، ج6، ص: 235.
اللهم صلّ علي محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم