خوانش دینگریزی یک قرائت غلط از جامعه کنونی ایران است که هر روز با گزارههایی نوپدید در عرصه دینداری، اشتباه بودن آن بیشتر از قبل آشکار میشود؛ همچنین گذشت بیش از یک قرن از طرح ادعای تنزل جایگاه دین و روی ندادن اتفاقی خاص در این دوران طولانی، شاهد محکم دیگری بر غیر واقعی بودن «تز سکولار شدن» مردم ایران است.

نگاهی گذرا به تاریخ گذشته ایران نشان میدهد که بروز و ظهور بسیاری از مسائل و مباحث حول دین و دینداری، ارتباط مستقیمی با شرایط سیاسی پیرامون دارد و تکانههای سیاسی، تأثیر مستقیمی بر نوپیدایی برخی مسائل در حوزه دین و دیانت داشته است. از جمله این موارد میتوان به مسئله میزان دینداری و روحیات دینی مردم ایران اشاره کرد که همزمان با برخی تحولات سیاسی به صورت متناوب بدان پرداخته شده است.
اینکه همزمان با مشروطه و یا انقلاب اسلامی یا دیگر برهههایی که متفکران و اندیشمندان دینی، پای در میدان سیاست میگذارند، برخی دست به کار شده و مدعی افت شاخص دین و کاهش گرایش به آن میشوند که البته جای تعجب نیست؛ چراکه به راحتی میتوان فهمید طرح پدیده دینگریزی یک ابزار برای متهم ساختن عوامل حیات دینی به عملکرد ناصواب و تلاش برای جداسازی سیاست از ساحت دین است.
آنچه در این میان امیدوار کننده است و میتوان از آن به عنوان یک دلیل مهم برای بیپایهواساس بودن انزوای دین و سکولاریزه شدن مردم ایران ذکر کرد، مدتزمان زیادی است که آنها به صورت مستمر «دینگریزی» را پیگیری میکنند. روشنفکران غربزده و تحت تأثیر رنسانس غربی، بیش از صد سال و اندی است که دین را در سراشیبی سقوط میدانند!
به راستی اگر دین افیون ملتها بوده و میان «مردم» و «دین» چنین نسبتی برقرار است، چرا هنوز و پس از یک قرن، مردم دچار مرگ افیونی نشدهاند و دین به عنوان یک ماده افیونی، طرد نشده و در موزهها قرار نگرفته است؟ آیا یک قرن زمان کمی برای تجربه و محک چنین فرضیهها و تز غیر علمی نیست؟ مکتب سوسیالیسم که به مراتب کمتر از اسلام دچار ستیز و هراس شده بود در کمتر از نیم قرن دچار فروکاهش شدید و رخت بربستن از جوامع زیادی گردید؛ اما دین عقلانی و وحیمحور اسلام علیرغم قرار گرفتن در کانون حملات تمدن غرب و مدرنیسم، هنوز زنده و پویا نگاه به افق آینده تمدنی دارد.
افزون بر سپری شدن مدتزمان زیاد از ادعاهای شبهروشنفکری و نشستن غبار کهنگی بر آن، نو شدن هر باره برخی ابعاد دینداری و رشد آن شاهدی قوی بر گریز از نسخه سکولاریسم برای ایران معاصر است. در طول این سالها، کم نبوده است پدیدههایی که حاکی از بالندگی دینخواهی است؛ همانند خبر افزایش دریافت «زکات» در کشور که با توجه به مفهوم دینی بودن امر زکات و تعیین محل مصرف آن به دست عالمان و کارگزاران دینی، به هیچ روی نمیتوان از ناسازگاری آن با ادعاهای افت جایگاه دین، کوتاه آمد.[1]
در نتیجه خروج مردم از چهارچوب زندگی به سبک دین و غلتیدن در جامعه منهای دین، ادعایی است که به صورت مدام، شواهدی بروز و جدید علیه آن شکل میگیرد؛ لذا مقاومت در برابر قبول اینکه مردم ایران به صورت تاریخی، جامعهای دیندار هستند تنها میتواند ناشی از انگیزهها و رقابتهای سیاسی باشد.
پینوشت:
[1]. خبرگزاری مهر، mehrnews.com/xYYFb.