بیقراری و گریه کردن کودکان، امری طبیعی و از نعمتهای خداوند است که دارای حکمتهای جسمانی مانند خارج شدن رطوبت از مغز کودک و حکمتهای روحانی مانند دعا برای پدر و مادر است.
![گریه کودکان حکمت گریه کودکان](https://btid.org/sites/default/files/media/image/1_2037.jpg)
خداوند همه انسانها را بر اساس فطرت آفریده است[1] و بر اساس برخی روایات در عالم ذرّ، خویشتن، پیامبر و امامان علیهمالسلام را به انسان معرفی کرده است.[2] از سوی دیگر تمام کارهای خداوند معنادار و دارای حکمت است؛ پس گریههای کودک نیز حکمت و معنای خاص خود را دارد.
معنادار بودن گریه کودکان
پیامبر اکرم صلّیاللهعلیهوآله درباره گریه کودکان فرمود: «لاتَضرِبُوا أطفالَكُمْ علي بُكائِهِم؛ فَإنَّ بُكاءَهُم أربعةَ أشهُرٍ شهادۀُ أن لاإله إلاّاللهُ، وأربعةَ أشهُرٍ الصَّلاةُ عَلَي النَّبيِّ وآلهِ، وأربعةَ أشهرٍ الدُّعاءُ لِوالدِيهِ»؛[3] «کودکان خود را به خاطر گريههايشان نزنيد؛ زیرا گريه آنان در چهار ماه اول، شهادت به يگانگی خداوند در چهار ماه بعد، صلوات بر پيامبر و خاندان آن حضرت و در چهار ماه سوم، دعا برای پدر و مادرشان است».
برخی در تفسیر این روایت گفتهاند که کودک بر اساس فطرت خدادادی، چهار ماه اول، تنها خدا را میشناسد، پس گریه او توسل و پناه بردن به اوست.
سپس به مرور زمان در چهار ماه دوم، مادر خویش را وسیله رزق خود از طرف خدا مییابد و این همان معنای واسطه و رسالت بین انسان و خداست؛ بنابراین گریهاش شهادت به رسالت خواهد بود که در قالب «صلوات» بیان شده است.
بعد از آن در چهار ماه سوم، خود را نیازمند به پدر و مادر مییابد؛ پس گریهاش در این زمان، دعا برای آنها محسوب میشود.[4]
فایده جسمانی گریه کودکان
امام صادق علیهالسلام درباره حکمت گریه کودکان میفرماید: «اعْرِفْ يَا مُفَضَّلُ مَا لِلْأَطْفَالِ فِي الْبُكَاءِ مِنَ الْمَنْفَعَةِ»؛[5] «بدان ای مفضل که در گریه کودکان، منافعی وجود دارد»؛ سپس در ادامه میفرماید: «در مغز کودکان رطوبتی است که اگر باقی بماند، به بیماریهای سخت و بزرگی گرفتار میشود، از جمله نابینایی و غیر آن؛ پس گریه کودک باعث میشود که این رطوبت از سر او خارج شود که نتیجه آن سلامتی تن و چشم اوست».
حاصل آنکه هرچند گریه کودکان نشانه گرسنگی، تشنگی و درد در وجود آنهاست؛ ولی این گریه حکمتها و فواید دیگری نیز برای کودک دارد.
پینوشت:
[1]. روم: 30.
[2]. علیبن ابراهیم، تفسیرقمی، دارالکتاب، ج1، ص247.
[3]. صدوق، محمدبن علی، التوحید، جامعه مدرسین، ص331.
[4]. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، داراحیاءالتراث، ج57، ص381.
[5]. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، داراحیاءالتراث، ج3، ص65.