عقل همه چیز را نمیداند؛ اما دست عقل از اثبات اصول اعتقادی کوتاه نیست. نمیتوان با ادعای خردگرایی در موارد ناتوانی عقل، از تعبد به وحی سرباز زد.
خداوند متعال به ما انسانها نعمت اندیشه و عقل داده است. این عقل باید به کار آید و برای انسان ثمربخش باشد. ازجمله سؤالات پُرتکرار و شبهاتی که افراد ضد دین مطرح میکنند، این است که «دینی که توان فهم آن را نداریم به چه دردی میخورد؟» یا «عقلی که قرار است به هیچ جا قد ندهد، به چه دردی میخورد؟». اگر بخواهیم این شبهه را با بیان دیگر توضیح دهیم؛ ادعای این افراد این است که یا باید تنها آنچه میفهمیم بپذیریم، در این صورت نباید دین را قبول کرد؛ زیرا دین را نمیفهمیم؛ یا آنچه نمیدانیم و نمیفهمیم را هم بپذیریم، در این صورت بین دین و دیگر دروغها و خرافات تفاوتی وجود ندارد و ما در هر صورت از ندانسته و جهل پیروی کردهایم. در پاسخ به چنین پرسشی و دوگانه عقل و دین چه میتوان گفت؟
نگاه صفر و صدی
کودکان و افراد کمخرد هستند که دچار لجبازی میشوند، نگاه صفر و صدی دارند و میگویند یا همهیاهیچ. اگر با گوش نمیشود دید، به این معنا نیست که گوش به هیچ دردی نمیخورد. عقل نعمت بسیار بزرگی است و اصل وجود خدا، وجود روح، عقلانیت معجزه و ضرورت قیامت را میفهمد؛ پس این ادعا که عقل به هیچ جا قد نمیدهد درست نیست. میدانیم برای عقل مقدور نیست که همه حقایق را درک کند و رابطه رفتارها و نیتهای ما با سرانجام اخروی ما را تحلیل کند. افراد ضد دین نیز نمیتوانند ادعا یا ثابت کنند که عقل توان نامحدود دارد و تمام حقیقتها را بدون استثنا درک میکند. در اعتراف به محدودیتهای عقل، مؤمن و کافر غالباً توافق دارند. نکته ظریف اینجاست که عقل میفهمد که همه چیز را نمیفهمد و این از تواناییهای معجزهآسای عقل انسان است. تعبد و اعتماد به خبردهنده راستگو و امین، در محدودهای که از توان عقل خارج است، توصیه و تجویز خودِ عقل است؛ پس دل سپردن به وحی و گوش دادن به دین، پیروی از حکم عقل و کاری بسیار عقلانی است.