غیور بودن یعنی انسانها برای هر چیزی که دفاع و نگهبانی از آن لازم است مجاهدت و تلاش کنند، و غیور بودن یکی از نعمتهای بزرگیست که خداوند متعال در فطرت انسانها قرار داده است که از صلابت و شجاع بودن نفس انسان نشأت میگیرد، و چنانچه انسانها از این نعمت فطری استفاده نکنند بیغیرت و نامرد قلمداد میشوند. در این مطلب به ادامه واکاوی مفهوم غیرت میپردازیم.

در مبحث قبلی به واکاوی ابعاد غیرت در سیره حضرت موسی علیه السلام و جلوههای غیور بودن آن پیامبر اولوالعزم در غیرت آن حضرت به خانوادهاش و نوامیسش و همچنین غیرت دینی آن حضرت بر مبنای احادیث معصومین علیهم السلام و آیات قرآن کریم پرداختیم. خداوند متعال در آیاتی از قرآن کریم به غیور بودن حضرت لوط علیه السلام نیز پرداخته است چرا که حضرت لوط نبی علیه السلام نیز از همجنس گرایی و از بین رفتن غیرت که موجب از بین رفتن بنیاد خانواده شده بود بسیار آزرده خاطر بود و زجر میکشید، چنانچه خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید:«وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ مَا سَبَقَكُمْ بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعَالَمِينَ أَئِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ وَتَقْطَعُونَ السَّبِيلَ وَتَأْتُونَ فِي نَادِيكُمُ الْمُنْكَرَ ۖ فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قَالُوا ائْتِنَا بِعَذَابِ اللَّهِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ قَالَ رَبِّ انْصُرْنِي عَلَى الْقَوْمِ الْمُفْسِدِينَ وَلَمَّا جَاءَتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِيمَ بِالْبُشْرَىٰ قَالُوا إِنَّا مُهْلِكُو أَهْلِ هَٰذِهِ الْقَرْيَةِ ۖ إِنَّ أَهْلَهَا كَانُوا ظَالِمِينَ»[۱]«و لوط را فرستادیم هنگامی که به قوم خود گفت: «شما عمل بسیار زشتی انجام میدهید که هیچ یک از مردم جهان پیش از شما آن را انجام نداده است! آیا شما به سراغ مردان میروید و راه (تداوم نسل انسان) را قطع میکنید و در مجلستان اعمال ناپسند انجام میدهید؟! «اما پاسخ قومش جز این نبود که گفتند:» اگر راست میگویی عذاب الهی را برای ما بیاور! (لوط) عرض کرد: «پروردگارا! مرا در برابر این قوم تبهکار یاری فرما!» و هنگامی که فرستادگان ما (از فرشتگان) بشارت (تولد فرزند) برای ابراهیم آوردند، گفتند: «ما اهل این شهر و آبادی را [و به شهرهای قوم لوط اشاره کردند] هلاک خواهیم کرد، چرا که اهل آن ستمگرند!»
و نیز میفرماید:«کَذَّبَتْ قَوْمُ لُوط الْمُرْسَلِینَ إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ لُوطٌ أَ لا تَتَّقُونَ إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ فَاتَّقُوا اللّهَ وَ أَطِیعُونِ وَ ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْر إِنْ أَجْرِیَ إِلاّ عَلى رَبِّ الْعالَمِینَ أَ تَأْتُونَ الذُّکْرانَ مِنَ الْعالَمِینَ وَ تَذَرُونَ ما خَلَقَ لَکُمْ رَبُّکُمْ مِنْ أَزْواجِکُمْ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ عادُونَ»[۲]«قوم لوط فرستادگان (خدا) را تکذیب کردند. هنگامى که برادرشان لوط به آنان گفت: «آیا تقوا پیشه نمى کنید؟! من براى شما پیامبرى امین هستم! پس تقواى الهى پیشه کنید و مرا اطاعت نمائید! من در برابر این (دعوت،) اجرى از شما نمى طلبم، اجر من فقط بر پروردگار عالمیان است!آیا در میان جهانیان، شما به سراغ جنس ذکور مى روید (و همجنس بازى مى کنید!) و همسرانى را که پروردگارتان براى شما آفریده است رها مى کنید؟! (حقاً) شما قوم تجاوزگرى هستید!».
و نیز میفرماید:«فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قَالُوا أَخْرِجُوا آلَ لُوطٍ مِنْ قَرْيَتِكُمْ ۖ إِنَّهُمْ أُنَاسٌ يَتَطَهَّرُونَ»[۳]«آنها پاسخی جز این نداشتند که (به یکدیگر) گفتند: «خاندان لوط را از شهر و دیار خود بیرون کنید، که اینها افرادی پاکدامن هستند!»
و نیز میفرماید:«وَجَاءَهُ قَوْمُهُ يُهْرَعُونَ إِلَيْهِ وَمِنْ قَبْلُ كَانُوا يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ ۚ قَالَ يَا قَوْمِ هَٰؤُلَاءِ بَنَاتِي هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ ۖ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَلَا تُخْزُونِ فِي ضَيْفِي ۖ أَلَيْسَ مِنْكُمْ رَجُلٌ رَشِيدٌ»[۴]«قوم او (بقصد مزاحمت میهمانان) بسرعت به سراغ او آمدند -و قبلاً کارهای بد انجام میدادند- گفت: «ای قوم من! اینها دختران منند؛ برای شما پاکیزهترند! (با آنها ازدواج کنید؛ و از زشتکاری چشم بپوشید!) از خدا بترسید؛ و مرا در مورد میهمانانم رسوا نسازید! آیا در میان شما یک مرد فهمیده و آگاه وجود ندارد؟!»
بیغیرتی و بیعفتی قوم لوط به جایی کشیده شد که حضرت لوط از قوم فاسدش التماس میکرد که وقتی که در خانه من مهمان میآید من را با تعرض به مهمانانم شرمنده و رسوا و بیآبرو نکنید! یکی از دلایل اصلی از بین رفتن غیرت در جامعه، زیر پا گذاشتن حد و مرزهای شرعی و عُرفی و انجام دادن افعالی است که خداوند متعال آنها را حرام اعلام کرده است، چنانچه پیامبر عظیم الشأن در این مورد میفرمایند:«ألا و إنَّ اللّه َ حَرَّمَ الحَرامَ ، و حَدَّ الحُدودَ ، و ما أحَدٌ أغيَرَ مِن اللّه ِ ، و مِن غَيرَتِهِ حَرَّمَ الفَواحِشَ»[۵]«بدانيد كه خدا حرام را ممنوع فرموده و حدود را مشخص كرده است و كسى غيرتمندتر از خدا نيست و از غيرت اوست كه زشت كاريها را حرام فرموده است.» یکی از پیامبران دیگری که بسیار با غیرت بود حضرت یحیی علیه السلام است، البته در آیات قرآن کریم به صورت مستقیم به غیرت حضرت یحیی علیه السلام اشاره نشده است اما آیاتی در قرآن کریم وجود دارد که با تفسیر آنها میتوان به غیرت حضرت یحیی علیه السلام پی بُرد، در روایات بسیاری آمده است که غیرت حضرت یحیی علیه السلام موجب شهادت او شد چرا که او دفاع از ناموس و غیرتش موجب این شد که از ازدواج و آمیزش شاه با دختر همسرش جلوگیری کند و برای اینکه این حرام خداوند زیر پا گذاشته نشود شهید شد، در قرآن کریم آیاتی هست که به صورت غیر مستقیم و با تفسیر آنها میتوان به غیور بودن حضرت یحیی علیه السلام پی برد، چنانچه خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید:«فَنَادَتْهُ الْمَلَائِكَةُ وَهُوَ قَائِمٌ يُصَلِّي فِي الْمِحْرَابِ أَنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيَىٰ مُصَدِّقًا بِكَلِمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَسَيِّدًا وَحَصُورًا وَنَبِيًّا مِنَ الصَّالِحِينَ»[۶]«و هنگامی که او در محراب ایستاده، مشغول نیایش بود، فرشتگان او را صدا زدند که: «خدا تو را به» یحیی «بشارت میدهد؛ (کسی) که کلمه خدا [= مسیح] را تصدیق میکند؛ و رهبر خواهد بود؛ و از هوسهای سرکش برکنار، و پیامبری از صالحان است.»
و نیز میفرماید:«يَا يَحْيَىٰ خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ ۖ وَآتَيْنَاهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا وَحَنَانًا مِنْ لَدُنَّا وَزَكَاةً ۖ وَكَانَ تَقِيًّا وَبَرًّا بِوَالِدَيْهِ وَلَمْ يَكُنْ جَبَّارًا عَصِيًّا وَسَلَامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَيَوْمَ يَمُوتُ وَيَوْمَ يُبْعَثُ حَيًّا وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مَرْيَمَ إِذِ انْتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِهَا مَكَانًا شَرْقِيًّا فَاتَّخَذَتْ مِنْ دُونِهِمْ حِجَابًا فَأَرْسَلْنَا إِلَيْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِيًّا قَالَتْ إِنِّي أَعُوذُ بِالرَّحْمَٰنِ مِنْكَ إِنْ كُنْتَ تَقِيًّا قَالَ إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّكِ لِأَهَبَ لَكِ غُلَامًا زَكِيًّا قَالَتْ أَنَّىٰ يَكُونُ لِي غُلَامٌ وَلَمْ يَمْسَسْنِي بَشَرٌ وَلَمْ أَكُ بَغِيًّا قَالَ كَذَٰلِكِ قَالَ رَبُّكِ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ ۖ وَلِنَجْعَلَهُ آيَةً لِلنَّاسِ وَرَحْمَةً مِنَّا ۚ وَكَانَ أَمْرًا مَقْضِيًّا فَحَمَلَتْهُ فَانْتَبَذَتْ بِهِ مَكَانًا قَصِيًّا فَأَجَاءَهَا الْمَخَاضُ إِلَىٰ جِذْعِ النَّخْلَةِ قَالَتْ يَا لَيْتَنِي مِتُّ قَبْلَ هَٰذَا وَكُنْتُ نَسْيًا مَنْسِيًّا فَنَادَاهَا مِنْ تَحْتِهَا أَلَّا تَحْزَنِي قَدْ جَعَلَ رَبُّكِ تَحْتَكِ سَرِيًّا وَهُزِّي إِلَيْكِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُسَاقِطْ عَلَيْكِ رُطَبًا جَنِيًّا فَكُلِي وَاشْرَبِي وَقَرِّي عَيْنًا ۖ فَإِمَّا تَرَيِنَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَدًا فَقُولِي إِنِّي نَذَرْتُ لِلرَّحْمَٰنِ صَوْمًا فَلَنْ أُكَلِّمَ الْيَوْمَ إِنْسِيًّا فَأَتَتْ بِهِ قَوْمَهَا تَحْمِلُهُ ۖ قَالُوا يَا مَرْيَمُ لَقَدْ جِئْتِ شَيْئًا فَرِيًّا يَا أُخْتَ هَارُونَ مَا كَانَ أَبُوكِ امْرَأَ سَوْءٍ وَمَا كَانَتْ أُمُّكِ بَغِيًّا فَأَشَارَتْ إِلَيْهِ ۖ قَالُوا كَيْفَ نُكَلِّمُ مَنْ كَانَ فِي الْمَهْدِ صَبِيًّا قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا وَجَعَلَنِي مُبَارَكًا أَيْنَ مَا كُنْتُ وَأَوْصَانِي بِالصَّلَاةِ وَالزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَيًّا وَبَرًّا بِوَالِدَتِي وَلَمْ يَجْعَلْنِي جَبَّارًا شَقِيًّا وَالسَّلَامُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدْتُ وَيَوْمَ أَمُوتُ وَيَوْمَ أُبْعَثُ حَيًّا»[۷]«ای یحیی! کتاب را به قوت و نیرومندی بگیر؛ و به او در حالی که کودک بود، حکمت دادیم. و از سوی خود مهرورزی [به همه مردم] و پاکی و شایستگی [به او عطا کردیم] و او همواره پرهیزکار بود. و به پدر و مادرش نیکوکار بود و سرکش و نافرمان نبود و بر او سلام باد روزی که زاده شد، و روزی که می میرد، و روزی که زنده برانگیخته می شود.و در این کتاب [سرگذشتِ] مریم را یاد کن هنگامی که از خانواده اش [در] مکان شرقی کناره گرفت. و جدا از آنان پوشش و پرده ای برای خود قرار داد. و ما روح خود را به سوی او فرستادیم، پس برای او [به صورت] بشری خوش اندام و معتدل نمودار شد. مریم گفت: همانا من از تو به [خدای] رحمان پناه می برم، اگر پرهیزکار هستی [از من فاصله بگیر.] گفت: جز این نیست که من فرستاده پروردگار تو هستم برای آنکه پسری پاک و پاکیزه به تو ببخشم.گفت: چگونه برای من پسری خواهد بود در حالی که نه هیچ بشری با من ازدواج کرده است و نه بدکار بوده ام.گفت: چنین است [که گفتی، ولی] پروردگارت فرموده است: این کار بر من آسان است و [فرزندی بدون ازدواج به او بخشیدن] برای این [است] که او را نشانه ای [از قدرت خود] برای مردم و رحمتی از سوی خود قرار دهیم؛ و این کار شدنی است. پس به عیسی حامله شد و به خاطر او در مکانی دور کناره گرفت. آن گاه درد زاییدن، او را به ناچار به جانب درخت خرما کشانید؛ [در آن حال] گفت: ای کاش پیش از این میمردم و یکسره از خاطرهها فراموش شده بودم. پس کودک از زیر [پای] او ندایش داد: غمگین مباش که پروردگارت از زیر [پای] تو نهر آبی پدید آورده است [تا بیاشامی و شستشو کنی.] و تنه خرما را به سوی خود بجنبان تا برایت خرمای تازه و از بار چیده بریزد. پس [از آن خرما] بخور و [از آن نهر] بیاشام و خاطرت را شاد و خوش دار، و اگر از مردم کسی را دیدی [که درباره نوزادت پرسید] بگو: من برای [خدای] رحمان روزه [سکوت] نذر کرده ام، پس هرگز امروز با هیچ انسانی سخن نخواهم گفت آن گاه نوزاد را در حالی که [در آغوشش] حمل می کرد، نزد قومش آورد. گفتند: ای مریم! به راستی که تو کاری شگفت [و بی سابقه و ناپسندی] مرتکب شده ای. ای خواهر هارون! نه پدرت مرد بدی بود و نه مادرت بدکاره بود [این طفل را از کجا آورده ای؟]پس مریم به نوزاد اشاره کرد [که از او بپرسید.] گفتند: چگونه با کودکی که در گهواره است، سخن بگوییم؟! نوزاد [از میان گهواره] گفت: بی تردید من بنده خدایم، به من کتاب عطا کرده و مرا پیامبر قرار داده است. و هر جا که باشم بسیار بابرکت و سودمندم قرار داده، و مرا تا زنده ام به نماز و زکات سفارش کرده است. و مرا نسبت به مادرم نیکوکار [و خوش رفتار] گردانیده و گردنکش و تیره بختم قرار نداده است و سلام بر من روزی که زاده شدم، و روزی که می میرم، و روزی که زنده برانگیخته می شوم».
پی نوشت
[۱] سوره عنکبوت، آیات ۲۸ تا ۳۱
[۲] سوره شعراء، آیات ۱۶۰ تا ۱۶۶
[۳] سوره نمل، آیه ۵۶
[۴] سوره هود، آیه ۷۸
[۵] وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، جلد ۲، صفحه ۲۳۷
[۶] سوره آل عمران، آیه ۳۹
[۷] سوره مریم، آیات ۱۲ تا ۳۳