تلاش برای متهم نمودن حماس به تروریسم تاکنون دستاورد جدی برای اسرائیل نداشته است. افکار عمومی که بیاعتنا به حماسهراسی اسرائیل در حال افزودن بر دامنه حمایت خود از مردم فلسطین هستند، دلایل قانعکنندهای برای تروریستی نشناختن حماس دارند.
فلسطین همیشه یک مسئله محوری در جهان اسلام بوده است، هم به لحاظ سابقه تاریخی و جایگاه مذهبی خاصی که اسلام برای فلسطین قائل شده است و بیشتر از هر دین دیگری بر قداست آن تأکید ورزیده است و هم به لحاظ شرایط صدساله اخیر در این منطقه که با توطئه انگلیس شاهد تبدیل آن از ارض مقدس به قتلگاه و محل شکنجه ساکنان شناسنامهدار آن هستیم. غلبه رویکرد انسانی که این روزها مرزهای پیروان مختلف ادیان الهی را پشت سر گذاشته و جنبه انسانی آن باعث تمرکز افکار عمومی بر آن شده است و روزهای نگرانکنندهای را برای اسرائیل رقم زده است.
واقعیت این است که اسرائیل همیشه در یک بحران مشروعیت بینالمللی به سر برده و آخرین رژیمی است که در طول تاریخ دست به اشغال یک سرزمین زده و ساکنان آن را بیرون رانده است. اشغالگری که حتی با نمونه ساخته شده آن توسط غرب یعنی اوکراین هم قابل تطبیق نیست؛ چراکه نیروهای روسی علیرغم اشغال بخشی از خاک اوکراین، ساکنان آن را مجبور به مهاجرت نکرده؛ بلکه با همهپرسی صورت گرفته در مناطقی همچون «کریمه» که روسیزبان هستند، آنجا را به خاک خود ملحق کرده است؛ اما اسرائیل هنوز هم به دنبال اخراج فلسطینیها بوده و حتی در جنگ غزه هم با اصرار بر آواره کردن مردم آنجا به صحرای سینای مصر یا اردن باعث بهت و شگفتی جهانیان شده است.
همین ماهیت تجاوزگری اسرائیل که تاکنون ادامه داشته و مقامات این رژیم دچار عادت مزمن به آن شدهاند، باعث گشته است آنها به جای دست برداشتن از تجاوز و ترور، با دروغپردازیهایی همانند هولوکاست در تلاش باشند خود را یک استثنا از زشتی تجاوز و اشغالگری بدانند.
آنها برای اشغال سرزمینهای فلسطین به روایتسازیهای افراطی و تراژدیک از هولوکاست اکتفا نکرده و با الگوبرداری از کارفرمای جنگ غزه یعنی آمریکا به دنبال پروژه تروریستسازی از حماس هستند. رسانههای اسرائیلی با انتشار برخی تصاویر که در آن شهرکنشینها در حال برگزاریِ مراسم رقص و آواز کشته شدهاند به صورت غمانگیزی یک روایت احساسی مبنی بر تروریستی بودن حماس را تکرار میکنند.
اما آنچه باعث شده است که این اقدامات روانی و تبلیغاتی، سرنوشت مشترکی با هولوکاست داشته باشد و نتواند کارایی لازم را برای توجیه حملات وحشیانه اسرائیل به نوار غزه به دنبال آورد، این سؤال جدی است که حماس از کجا آمده است؟
واقعیت این است که حماس محصول اشغالگری و نادیده گرفتن حق یک ملت است. خشونت اجباری آنها برخاسته از آتش تجاوزگری است که جز خاکستری از وطن چیزی برای آنها باقی نگذاشته است. حمله به اسرائیل واکنشی به دهها تجاوز اسرائیل است که در آن صدها هزار فلسطینی با بدترین شیوههای ممکن به خاک و خون کشیده شدهاند.
طوفانالاقصی فوران خشم در برابر وحشیترین گونه اشغال است که در آن جوخههای ترور، سالها مبارزان فلسطینی را همراه با خانواده و زن و فرزند خردسال ترور کرده است. برای مدت طولانی اسرائیل به صورت سیستماتیک و کاملاً عامدانه در حال نسلکشی و خلق فجایع ضد بشری است.
در این میان آمریکا با تلاش برای گسترش روابط خارجی اسرائیل و گشودن میدان دیپلماسی برای کشوری که جز زور نمیفهمد، نقش بیشتری در رساندن ماجرای غزه به نقطهجوش دارد، چراکه آن روی دیگر سکه عادیسازی روابط اسرائیل با کشورهای اسلامی و عربی، فراموش شدن مسئله فلسطین است. حماس با پیوستن عربستان به پیمان ابراهیم که تحت فشار آمریکا در حال تحقق یافتن بود به درستی به این باور دست یافته بود که بخش مهمی از مسئله فلسطین که صبغه و رنگ عربی دارد در حال افول بوده و باید از پایان یافتن عربیّت مسئله فلسطین جلوگیری شود.