رهروان ولایت ـ شيخ صدوق (محمد بن على بن حسين بن موسى بن بابويه قمى) از بزرگترین و کمنظیرترین علماى اسلام بود. وی صاحب كتاب شریف «مَنلايَحضُرُهالفَقيه» يكى از كتب اربعه شيعه است و قريب به سيصد جلد كتاب ديگر هم نوشته است.
او به دعاى امام زمان (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) متولد شد؛ چون پدرش فرزند نداشت، از وجود نازنین حضرت ولی عصر (عجلاللهتعالیفرجهالشریف) تقاضاى فرزند كرد و حضرت به او وعده دو پسر دادند، يكى محمد كه بزرگتر بود و ديگرى حسين؛ که هر دو، از علماء بزرگ بودند.
شیخ صدوق در سال 381 (ه.ق) رحلت کرد و او را در رى دفن کردند. وی هماکنون در جنوب تهران، و در مسیر رفتن به حرم عبدالعظيم حسنى (رحمهاللهعلیه) مدفون است.
آیت الله سید حسین حسینی تهرانی(رحمهاللهعلیه) نقل میکند: در زمان فتحعلى شاه قاجار كه باران شدت پيدا میكند در قبر شیخ صدوق، شكافى ایجاد میشود؛ افرادى كه براى تعمير قبر به آنجا میروند، با کمال تعجب میبينند در آنجا سردابى وجود دارد و در سرداب انگار شخصی خوابیده است، زیرا بدن او کاملا سالم است.
خبر به گوش فتحعلى شاه میرسد، او با جماعتى از علماء و اعيان حركت میكند و میخواهد خودش داخل سرداب شده و جنازه شیخ صدوق را ببيند، بزرگان مانع میشوند و میگويند: شما نرويد، ديگران بروند و براى شما خبر بياورند.
فتحعلى شاه خودش وارد نمیشود، يكى پس از ديگرى علماء و اعيان داخل میشوند و خبر میآورند و أخبار همه متفقاً اين است كه يك آقایى آنجا خوابيده است، كفن داشته است، ولى كفنش ريخته و بدنش عريان شده، فقط بر روى عورت او به شكل ساترى، عنكبوت تار تنيده است، چيزى مثل طناب به دور بدن او پيچيده شده و گويا از همان ريسمانهایى است كه دور كفن روى بدن میپيچيدند. اين بدن بلند قامت و بسيار زيباست، محاسن، دستها و كف پاهايش حنایى است و روی ناخنش رنگ زرد است.
اين واقعه در سال 1238 (ه.ق) اتفاق افتاده است يعنى 158 سال قبل، فتحعلى شاه دستور میدهد آن سوراخ را بگيرند، و اين قبه و بارگاه فعلى را بر مزار او بنا كنند.
اين مطالب را از «روضاتُ الجنّات» خوانسارى و «تنقيحُ المَقال» مامَقانى و «قصص العلماء» تنكابنى و «فوائد الرضوية» قمى نقل كرديم.
----------------------------
[1]. معاد شناسى، ج3، ص 195
نظرات
فتبارک الله احسن الخالقین