برهان قاطعی برای اثبات این که جهان آفریده خداوند است

03:28 - 1391/10/14
اگر جهان هميشگي بود و ابتدا نداشت از مدت‌ها پيش حرارت تمام اجسام با هم مساوي مي‏شد و نيروي قابل استفاده باقي نمي‏ماند و در نتيجه هيچ فعل و انفعال شيميايي انجام نمي‏گرفت و حيات باقي نمي ‏ماند.
خدا

به نظر می‌رسد که هیچ برهان قاطعی برای اثبات این که جهان آفریده خداوند است وجود ندارد! بلکه جهان خود به خود به وجود آمده است!
نقد و بررسی:
توضيح مدعی و تقسيم آن به دو بخش:

در پاسخ باید گفت که این ادعا در واقع دو سؤال را در خود نهفته دارد: اول اينكه: به چه دليل جهان خود به خود به وجود نيامده؟ دوم: اگر خود به خود به وجود نيامده به چه دليل خداوند جهان را خلق كرده؟

در پاسخ به طور خلاصه عرض مي‏شود كه: هر چيزي را ما از راه آثار و خواص آن مي‏شناسيم؛ خواص عمومي‏جهان ماده كه ما مي‏شناسم و مشاهده مي‏كنيم عبارت است از حركت و تغيير و تجزيه و تركيب، محدوديت زماني و مكاني و نسبيّت؛ ما هيچ ذرّه‏اي از عالم مادي را نمي‏يابيم الاّ اينكه اين ويژگي‌ها در آن‌ها هست؛ از كوچك‌ترين اتم‌ها تا بزرگ‌ترين كهكشان‌ها، همه اين ويژگي‌ها را دارند و اين‌ها نشانه‏هاي پديده و حادث بودن آن‌هاست! يعني زماني معدوم بوده و سپس بوجود آمده‏اند. كل جهان مركب از اجزاي است كه اين خواص را دارايند و معلوم است كه پديده نمي‏تواند خود به خود و بي علت به وجود آمده باشد.(1)

در پاسخ مشروح‏تر به اين سؤال كه "جهان هستي خود به خود به وجود آمده يا نياز به خالق دارد؟" شش فرض قابل تصوّر است و بايد ديد كدام يك صحيح است:1- جهان هميشه بوده 2- جهان پديده است ولي نياز به پديد آورنده ندارد 3- جهان پديده است ولي نياز به پديد آورنده اول ندارد و سلسله علل نامتناهي است 4- پديد آورنده جهان خود اوست 5- طبيعت به وجود آورنده جهان است 6- خدا آفريننده هستي است.

فرض اول: هيچ گونه دليل ندارد و پيشرفت علوم جديد به صورت قطعي آن را باطل كرده است؛ علوم تاكنون عمر خيلي از چيزها را حساب كرده است؛ مثل عمر زمين، عمر ماه و خورشيد و كهكشان‌ها "مدت لازم براي تركيب و تجزيه مواد و عناصر مختلف." عمر همه اينها ‌با هم را حدود پنج يا شش ميليون سال تقريباً در نظر گرفته‏اند. يك استاد فيزيك مي‏گويد: قانون حرارت (ترموديناميك) ثابت كرده است كه جهان پيوسته رو به وضعي روان است كه در آن اجسام به درجه حرارت مشابهي مي‏رسند و ديگر انرژي قابل مصرف وجود نخواهد داشت؛ اگر جهان آغاز نداشت بايد پيش از اين چنين حالت مرگ و ركود حادث شده باشد.(2) دانشمند ديگري مي‏گويد: اگر جهان هميشگي بود و ابتدا نداشت از مدت‌ها پيش حرارت تمام اجسام با هم مساوي مي‏شد و نيروي قابل استفاده باقي نمي‏ماند و در نتيجه هيچ فعل و انفعال شيميايي انجام نمي‏گرفت و حيات باقي نمي‏ماند.(3) به چه دليل جهان ماده آغاز دارد؟

اضافه بر نقل قولي كه از دانشمندان علوم تجربي در مورد آغاز داشتن جهان ماده آورديم، دليل‏هاي ديگري كه اين مطلب را اثبات مي‏كند به طور خلاصه اشاره مي‏كنيم:
1. تلازم و همراه بودن ماده با حركت؛ به نظر دانشمند مشهور "اينشتاين" ماده عين حركت است و به نظر مرحوم "صدر المتألهين" حركت جهان ماده، جوهري است. ثابت شده است كه ماده چيزي جز انرژي‌هاي متراكم نيست و حركت در هر مقوله‏اي تدريجي و با آغاز و انجام است. وقتي اجزاء حركت داراي آغاز و انجام است مجموع آن اجزاء هم داراي آغاز و انجام خواهد بود.
2. دومين دليل آغاز داشتن جهان مادي، همراهي با زمان است؛ امكان ندارد ماده وجود داشته باشد اما در ظرف زمان نباشد و با توجه به اينكه اجزاء زمان آغاز و انجام دارد، كل زمان هم نمي‏تواند بي آغاز و انجام باشد.
فرض دوم: كه پديده نياز به پديد آورنده نداشته باشد، پندار متناقضي است. چه طور مي‏شود که موجودی، پديده و معلوم باشد و در عين حال نياز به پديده‌آورنده و علت نداشته باشد؛ در حالي كه همه علوم و صنايع بر اساس قانون عليّت بنا شده است.
فرض سوم: اينكه سلسله علل را بي‌نهايت مي‏داند؛ بايد ديد كه چگونه ممكن است از جمع شدن بي‏نهايت وابسته‏ها و پديده‏ها كه از خود هيچ ندارند، موجود بي‏نياز و مستقل به وجود آيد و اگر هر يك از پديده‏ها آغاز دارند، مجموع آ‌ن‌ها هم بي آغاز نمي‏شود؛ زيرا مجموعه چيزي، جز همان افراد نيست.
فرض چهارم: اين بود كه جهان پديد‌آورنده خويش است! برگشت اين فرض يا به همان فرض سوم است كه علل و پديده‏ها را بي‌پايان مي‏دانست و يا به اينكه جهان ماده پيش از خود بوده است و خودش خودش را آفريده است! پاسخ اين فرض روشن است كه، چيزي نمي‏تواند پيش از وجود خود باشد و اگر قبلاً بوده پس نياز نبوده كه خودش را دوباره ايجاد كند و اگرنبوده، عدم كه نمي‏تواند ضد خود - وجود - را ايجاد نمايد.
فرض پنجم: اينكه طبيعت، جهان را به وجود آورده؛ اما آيا طبيعت همين جهان ماده است يا غير آن؟ اگر مقصودف همين جهان است كه عرض شد، چيزي نمي‏تواند علت ايجاد خودش باشد و اگر طبيعت، غير اين جهان است، سؤال مي‏شود كه آيا شعور و قدرت و حيات دارد يا نه؟ اگر اين‌ها را دارد پس خدا و طبيعت فقط در اسم متفاوت خواهد بود. يعني معتقد به فرض ششم شده‏ايم كه جهان آفرينش مخلوق خدا است.(4)

پي‌نوشت‌ها:
1. اصول اعتقادات، نشر واحد آموزشي عقيدتي سپاه، چاپ سال 1362، ص 4.
2. فرانك آلي، اثبات وجود خدا، ترجمه احمد آرام، نشر كتابچي، حقيقت تبريز، ص 18-19.
3. ادوارد، اثبات وجود خدا ترجمه احمد آرام، نشر كتابچي، حقيقت تبريز، ص 55.
4. محمدي ري شهري، كتاب "بهترين راه شناخت خدا" انتشارات ياسر، 1361، ج 1، ص 43-60.

منبع: اندیشه قم
 

کلمات کلیدی: 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
18 + 2 =
*****