اگرعقل مسائل فقهي را حل کند چه نیازی به تعاليم اسلامي داريم؟

23:37 - 1391/10/14
معارفي كه «عقل قطعي» توان شناخت آن را دارد و حكم به «تصويب و تأييد آن مي‎كند؛ در اين صورت برهان عقلي در كنار قرآن و يا متون نقلي ديگر، سخنگو و پيام‎آور دين خداست.
عقل فطرت

آيا عقل به تنهايي نمي‎تواند مسائل فقهي زندگي را حل و فصل نمايد و اساساً چه نيازي به تعاليم اسلامي داريم؟

پاسخ :

در پاسخ توجه به نكاتي ضروري مي باشد.

1. دين مقدس اسلام با عقل و فطرت انساني مطابق است و عقايد و احكام آن مخالف عقل قطعي نمي‎باشد؛ بنابراين هر چه عقل به طور قطع حكم كند، مورد قبول است، ولي اين‎گونه نيست كه تمام مسائل با عقل قابل درك باشد؛ چون بسياري از مسائل وجود دارد كه فراتر از عقل انسان است و عقل از درك حقيقت آن عاجز است و راهي براي فهم و دست‎يابي به آن مسائل جز از طريق وحي، نبوت و امامت ممكن نيست. گرچه حوزه و دامنة بهره‎وري از عقل بسيار وسيع است؛ ولي به هرحال محدود بوده و داراي حد و مرز است و ممكن است به نقطه‎اي برسد كه عقل و تفكر متوقف شوند، چنان كه در تفكر و انديشيدن در ذات مقدس خداوند متعال عقل و تعقل راه به جايي نمي‎برد.[1]

2. اصول معارف قرآن كريم و روايات با مسائل مسلّم عقلي مطابق است و قرآن كريم همواره انسان‎ها را به تعقل و درست انديشي دعوت مي‎كند و در آيات فراواني منكران خود را افراد جاهل و بي‎عقل معرفي مي‎نمايد: (و اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الآياتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ)؛[2] بدانيد خداوند زمين را بعد از مرگ آن زنده مي‎كند!، آيات (خود) را براي شما بيان كرديم، شايد انديشه و تعقل كنيد! ».

3. رابطه معارف برگرفته از قرآن و به طور كلي متون نقلي (اعم از قرآن و حديث) نسبت به عقل قطعي به سه‎گونه است:

الف. معارفي كه «عقل قطعي» توان شناخت آن را ندارد و از اين‎رو نه از جهت نفي و نه جانب اثبات، درباره آن حكمي ندارد وظيفه او در برابر اين‎گونه معارف، فقط گوش فرادادن و پذيرش پيام دين است. مانند فرمان به انجام بعضي از فروعات شرعي، مثل حج، وضو، نكاح و احكام ازدواج و...

ب. معارفي كه «عقل قطعي» توان شناخت آن را دارد و حكم به «تصويب و تأييد آن مي‎كند؛ در اين صورت برهان عقلي در كنار قرآن و يا متون نقلي ديگر، سخنگو و پيام‎آور دين خداست.

ج. معارفي كه «عقل قطعي» توان شناخت آن را دارد، ولي درباره آن به «تخطئه و تكذيب» حكم مي‎كند؛ يعني برهان عقلي قطعي برخلاف ظاهر قرآن يا سنّت (كه احتمال معناي ديگري در آن هست) مي‎باشد، در اين صورت پيام عقل مقدم است مثل اين كه عقل جسميت و داشتن دست را از خداوند نفي كند، پس اگر ظاهر آيه‎اي اين امور را براي خداوند اثبات كند، نمي‎توان به آن ظاهر عمل كرد يا اعتقاد و باور داشت.[3]

5. «عقل قطعي» با «نص قرآن» كه آن هم قطعي است، هرگز تعارضي ندارد، ولي عقل غير قطعي (مثل گمان خاص از علوم تجربي و...) اگر با نص قرآن تعارضي پيدا كرد در اين صورت، روشن است كه نص قرآن كه قطعي است مقدم مي‎باشد.[4]

بنابراين، با توجه به نكاتي كه گذشت از آن جا كه عقل انسان‎هاي مادي محدود بوده و توانايي درك برخي مسائل را ندارد و از اخبار آينده و اسرار غيب و مصالح انسان‎ها عاجز است و به طور طبيعي تحت تأثير وسوسه‎هاي شياطين انسي و جني قرار مي‎گيرد و از هواهاي نفساني نيز گاهي خط و دستور مي‎گيرد به تنهايي نمي‎توان به آن تكيه نمود و به همت او اكتفا كرد و در چنين مواردي كه عقل، قدرت درك برخي مسائل و مصالح انسان را ندارد وحي در قالب تعاليم قرآني و اسلامي به كمك انسان مي‎شتابد و دست او را مي‎گيرد و در تاريكي‎هاي مطلق همچون چراغي فروزان راهنماي او مي‎شود و او را با احتياط و به سلامت به سرمنزل مقصود مي‎رساند و عقل او را شكوفا مي‎كند.

و امروز اگر به جوامعي كه با تكيه بر عقل تنها، خواسته‎اند مشكلات اجتماعي و خانوادگي خويش را حل و فصل كنند، نگاهي بيفكنيم اهميت شرع و تعاليم و آموزه‎هاي ديني را بيشتر درك خواهيم كرد.[5]

علامه طباطبايي (رحمةالله) در تفسير آيه 213، سوره بقره، مي‎گويد: «... عقلي كه به صلاح و كمال دعوت مي‎كند، عقل عملي است، يعني عقلي كه به خوبي و بدي و وجوب و جواز حكم مي‎كند نه آن كه حقايق اشياء را درك مي‎نمايد و عقل عملي مقدمات حكمش را از احساسات باطني مي‎گيرد و احساساتي كه در ابتداي زندگي انسان فعليت دارد همان احساسات قواي شهوت و غضب است، ولي نيروي عقل قدسي در آن اوان هنوز به فعليت نرسيده است و چنين احساساتي باعث اختلاف مي‎شود و فعليت آن‎ها مانع از اين است كه قوه عقل انسان از حال استعداد خارج شده و به فعليت برسد و چنين معنايي در حالات انسان نمايان است، به همين جهت هر فرد يا جمعيتي كه از تربيت صحيح محروم بماند با اين كه فاقد عقل و فطرت نيست به توحش و بربريت برمي‎گردد. بنابراين، عقل بايد از طرف خداوند متعال بوسيلة وحي و نبوت تأييد شود».[6]

پس وقتي عقل به تنهايي نمي تواند همه امور را درک کند نياز به کمک وحي و تعاليم ديني داريم که پيامبر اکرم(ص) يا ائمه عليهم السلام براي ما بيان کرده اند. خصوصاً در مسائل زندگي که اسلام به نکات بسيار ريز توجه داشته است که گاهي هنوز هم از نظر روانشناسان مخفي است.

 

منابع براي مطالعه بيشتر:

1. محمد حسين‎زاده، مباني معرفت ديني، قم، انتشارات مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره) چاپ اول، 1379.

2. عبدالحسين خسروپناه، كلام جديد، قم، مركز مطالعات و پژوهش‎هاي فرهنگي حوزة علميه، چاپ اول، 1379.

[1] . ر.ک: طباطبايي، سيد محمد حسين، الميزان في تفسير القرآن، قم، مؤسسه مطبوعاتي اسماعيليان، چاپ سوم، 1390ق، ج1، ص47.

[2] . حديد / 17.

[3] . ر.ك: جوادي آملي، عبدالله، تفسير تسنيم، قم، مركز نشر اسراء، چاپ اول، 1378، ج1، ص57، 162،175.

[4] . ر.ك: همان.

[5] . ر.ك: جوادي آملي، عبدالله، ولايت فقيه ولايت فقاهت و عدالت، قم، مركز نشر اسراء، چاپ دوم، 1379، ص345؛ مصباح يزدي، محمدتقي، معارف قرآن، قم، انتشارات در راه حق، چاپ اول، 1367، ج1ـ3، ص448.

[6] . ر.ك: الميزان في تفسير القرآن، همان، ص148.

منبع:سایت اندیشه قم

کلمات کلیدی: 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
5 + 6 =
*****