ديدگاه حضرت آیت الله محمد مؤمن در زمینه ولایت فقیه

23:40 - 1391/10/14
اینكه ولایت فقیه شعبه‌ای از شعبات ولایت ائمه‎اطهار و رسول‎الله است، در فقه مسبوق به سابقه است.
ولایت‌فقیه

آیت الله محمد مؤمن در پاسخ به سئوالات هفته نامه پنجره در باب التزام عملی و اعتقاد قلبی به ولایت فقیه گفت: اگر كسی خود را ملتزم به ولایت بداند، قهرا عمل به دستورات ولی فقیه و قانون را سرلوحه اعمال خویش قرار خواهد داد.

بنابر این گزارش به اعتقاد آیةالله مؤمن، زمانی این شبهات مطرح می‌شود كه فرد، حكومت را با حاكمان دنیایی فعلی مقایسه كند. حاكمانی كه دغدغه احكام الهی و شرعی را ندارند. برای همین، وقتی كسی زورش از همه بیشتر بود، به حكومت می‌رسد و زورمداری، دلیل اصلی حاكمیت است. ولی در ایران به دلیل این‌كه صفت عدالت از عمق جان ولی فقیه بر‎می‌خیزد و در صورتی‎كه یك لحظه هوای نفس به وی غلبه كند، فاقد این صفت می‌شود، چنین مسائلی نوعا جای طرح ندارد.

مهمترین نكات طرح شده در این گفتگو به شرح زیر است:

    * موضوع، كاملا مشهود و آشكار است. این مباحث چون مباحث فقهی مفصل می‌طلبد، شاید فرصت آن در این اندك مهیا نباشد. ولی وقتی در مقام بیان معنای ولایت فقیه جست‌وجو كنیم، می‌بینیم در تقریرات مرحوم حضرت امام مباحثی از این دست فراوان است. چیزی كه ما در آن‌جا می‌خوانیم، چیز دیگری غیر از ولایت و امامت رسول گرامی و ائمه اطهار نمی‌بینیم. این ولایت به‎جز سرپرستی امت، موضوع دیگری نیست. در روایات هم وارد شده است كه به فقها شأنی از شئون آن بزرگواران اعطا شده. از جهت این است كه فقها متصدی امر نشده‌اند و به‎عنوان متولی امر در روایات مطرح هستند.

    * اینكه ولایت فقیه شعبه‌ای از شعبات ولایت ائمه‎اطهار و رسول‎الله است، در فقه مسبوق به سابقه است. در مباحث ولایت فقیه، مرحوم امام در كتاب البیع مباحث را واضح بیان كرده‎اند. بزرگواران دیگری هم در این‎باره تقریرات و فرمایشات فراوانی دارند. منتها این سخنان را مفصل بیان نكرده‎اند. در اصل از زمان مرحوم شیخ، عین این مسئله مطرح شده است. در تعابیر فقهی البته موضوع «موكول العلل الی الحاكم» مطرح شده. این را باید دقت كرد. منتها چون آن بزرگواران همیشه در زمان تقیه بوده‌اند و حكومت از آن زمان در دست غیر شیعه بوده است، نمی‌توانستند مفهوم «حاكم» را به‎صورت مبسوط بیان كنند و تفصیلات این موضوع در كلمات علما نیست، با این حال فراوان می‌بینیم كه اشارتا این موضوع در كلام آن بزرگواران وجود دارد.

    * حال در مورد التزام عملی، ببینید اگر كسی ملتزم به ولایت فقیه باشد، جایی، تخلف از دستورات، از وی سر نمی‌زند. یعنی این‎طور حساب كنید اگر كسی ملتزم به ولایت و فرمایشات رسول گرامی اسلام، باشد هیچ‎جا از فرمایشات آن بزرگوار تخلف نمی‌كند و دیگر شما نمی‌بینید جایی بر خلاف دستورات ایشان رفتار كند. با این همه، می‌توان این‎طور برداشت كرد كه می‌توان بین التزام عملی و اعتقاد قلبی در این خصوص، تفكیك قائل شد.

    * البته موضوعی كه مطرح شده است قطعا بررسی در مقام عمل است، نه حرفی كه تنها به زبان گفته شود. شما ببینید در صدر اسلام نیز منافقان در زمان رسول، اظهار ایمان و ارادت و التزام به زبان می‌كردند، ولی عملا كار دیگری انجام می‌دادند. عمل، اصلی‎ترین ملاك است. اگر كسی گوش به فرمان رسول و حضرت امیرالمؤمنین باشد، در مقام عمل، قهرا در راه آن‎ها قدم برمی‌دارد. پس اگر كسی ولایت مجتهد را قبول داشته باشد، در مقام عمل نیز به همان راه می‌رود كه ولی فقیه می‌گوید. یعنی التزام عملی نیز به دستورات پیدا می‌كند.

    * در مورد رابطه «اطاعت از دستورات حكومتی» با اطاعت از قانون باید گفت كه قانون را باید كاملا پذیرفت. قانون حرف خودش را دارد. ببینید! در قانون‎اساسی كشور و یا سایر قوانین، موضوعی كه مورد بحث ماست، به‎عنوان «ولایت مطلقه فقیه» مطرح شده است. باید این را در نظر داشت كه قانون فقط مصوبات مجلس نیست. در بحث استثناهایی كه در وضع قوانین وجود دارد، مجمع تشخیص مصلحت نیز مصوباتی دارد؛ آن‎ها نیز قانون است. در برخی جاها نیز دستورات خاصی از طریق ولی امر صادر می‌شود كه آن‎ها نیز قانون است. این‎ها را ما در قانون اساسی خود داریم. پس باید به این نكته توجه داشت كسی كه ملتزم است، باید به كلیه این‎ها كه قانون هستند، ملتزم باشد. حال چه دستورات حكومتی ولی فقیه باشد یا قوانین دیگر. منتها برخی از افراد كه تعدادی از قوانین را قبول دارند و تعداد دیگری را قبول ندارند، ملتزم حساب نمی‌شوند.

    * اما در مورد شبهه قیاس ولایت فقیه با ولایت رسول الله، ببینید! چیزهایی كه در سایت‎های خارجی می‌آید، بر اساس حكومت‎های عالم است كه جنبه الهی در آن‎ها نیست. در آن حكومت‎ها، هر كس زورش برسد، حاكم می‌شود و هر كار دوست داشت، می‌كند. ولی در مسائل شرعی، فرض كنید اگر كسی رهبر شود، شروطی دارد. یكی از شروط اصلی این فرد، اجتهاد است كه همان شرط علمی است و دیگری عدالت است كه در ذات شخص، قائم است. اگر جایی هوای نفسانی بر رفتار این شخص حاكم شود، وی خود به خود جنبه رهبری‎اش را از دست می‌دهد، چون صفت عدالت را از دست داده است.

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
9 + 1 =
*****